دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
ادامه نوشته »شعر/ ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی
به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
ادامه نوشته »شعر/ دلبرم عزم سفر کرد خدا را یاران
او سلیمانِ زمان است که خاتم با اوست
ادامه نوشته »شعر/ سرِ ارادتِ ما و آستانِ حضرت دوست
نثارِ رویِ تو هر برگِ گل که در چمن است
ادامه نوشته »شعر/ نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
ادامه نوشته »شعر/ نفسِ بادِ صبا مُشکفشان خواهد شد
گل عزیز است غنیمت شِمُریدَش صحبت
ادامه نوشته »شعر/ زان می عشق، کز او پخته شود هر خامی
گرچه ماه رمضان است بیاور جامی
ادامه نوشته »شعر/ زان باده که در میکدهٔ عشق فروشند
ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش
ادامه نوشته »شعر/ همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایان بنوازد آشنا را
ادامه نوشته »شعر / خداوندی چنین بخشنده داریم
که با چندین گنه امیدواریم
ادامه نوشته »شعر / فتوی پیرِ مُغان دارم و قولیست قدیم
سالها شد که منم بر درِ میخانه مقیم
ادامه نوشته »شعر/ ای که مهجوری عشاق روا میداری
عاشقان را ز بر خویش جدا میداری
ادامه نوشته »شعر/ در کارِ خیر حاجتِ هیچ استخاره نیست
راهیست راهِ عشق که هیچش کناره نیست
ادامه نوشته »شعر/ بیا که رایتِ منصورِ پادشاه رسید
نویدِ فتح و بشارت به مِهر و ماه رسید
ادامه نوشته »شعر/ صبا ز منزلِ جانان گذر دریغ مدار
به شُکرِ آن که شِکُفتی به کامِ بخت ای گل
ادامه نوشته »شعر/ راهیست راهِ عشق که هیچش کناره نیست
از چشم خود بپرس که ما را که میکُشد؟
ادامه نوشته »شعر/ زاهدِ ظاهرپرست از حالِ ما آگاه نیست
در صراطِ مستقیم ای دل کسی گمراه نیست
ادامه نوشته »شعر/ زان یارِ دلنوازم شُکریست با شکایت
قرآن ز بَر بخوانی در چاردَه روایت
ادامه نوشته »شعر/ ما بدین در نه پِیِ حشمت و جاه آمدهایم
به گدایی به درِ خانهٔ شاه آمدهایم
ادامه نوشته »فاش میگویم و از گفتهٔ خود دلشادم
شعر/بندهٔ عشقم و از هر دو جهان آزادم
ادامه نوشته »