علی بن ابی حمزه می‌گوید:
روزی سی نفر از غلامان حبشی را خدمت امام کاظم علیه السلام بردند. یکی از آنان به نمایندگی از دیگران سخن گفت.
امام با زبان خودشان با آنان صحبت فرمود.
آنها وقتی از محضر امام خارج شدند، با هم می‌گفتند:«چقدر خوب که او زبان ما را بهتر از خودمان حرف می‌زند
من به امام عرض کردم:«یابن رسول الله! با آنها زبان خودشان سخن گفتی؟»
مولا فرمود:«آری. و یکی از آنان صادق بود و از همه آنان عالمتر و بزرگ زادهوی را ناظر ایشان قرار دادم و گفتم آنان را به خیر و نیکی دعوت کند و به هر کدام ماهانه 30 درهم مزد بدهد
سپس  مولافرمودند:«از اینکه من به زبان حبشی حرف زدم تعجب کرده‌ای؟»
گفتم:«آری، قسم به خدا، همین طور است
امام موسی الکاظم فرمود:«تعجب مکن! آنچه ندیده ای از آنچه دیده ای بسیار عجیب‌تر است، آنچه دیدی مثل قطره آبی است که پرنده‌ای با منقار خود از دریا برگیرد. امام مثل دریای بیکران است که تمام‌شدنی نیست و شگفتی هایش از عجایب دریا بیشتر است