سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / معجزات / معجزات /شما را به خدا کدام یک از شما حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام  هستید ؟

معجزات /شما را به خدا کدام یک از شما حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام  هستید ؟

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد الله رب العالمین

امیرالمؤمنین علیه السلام  ، شفا دهنده حصبه

امام جمعه شیراز شهید بزرگوار آیت الله دستغیب نوشته اند : تقریبا بیست سال قبل که بیماری حصبه در شیراز شایع شد و کمتر خانه ای بود که در آن بیماری حصبه نباشد ، در یکی از روزهای محرم ، مرحوم صلاحی می گفت : به برکت حضرت سیدالشهدا صلوات الله علیه هفت نفر که به بیماری حصبه مبتلا بودند در منزل آقای عبدالرحیم سرافراز شفا یافتند . و تفضیل آن بیان کردند ، بعد از آن ، آقای سرافراز را دیدم و از واقعه مذکور سؤال کردم ، واقعه را همان طور که آقای صلاحی بیان کرده بود بیان داشت . سپس من از آقای سرافراز تقاضا کردم که واقعه را بنویسند تا در تاریخ ثبت شود ، آقای سرافراز نوشتند : (تقریبا بیست سال قبل که اغلب مردم به بیماری حصبه مبتلا بودند ، هفت نفر مبتلا به این بیماری در منزل حقیر در یک اتاق بستری بودند ، هشتم ماه محرم الحرام  بود ، می خواستم در مجلس عزاداری شرکت کنم ،

لذا مریض ها را در خانه به حال خود گذاشتم و ساعت پنج صبح با خاطری پریشان به مجلسی که مؤسس آن مرحوم حاج ملا علی سیف بود رفتم ؛

بعد از روضه و نماز صبح به سوی خانه برگشتم ، بین راه در قلبم شفای آن هفت بیمار را   به وسیله عزیز زهرا علیها السلام   از خدا خواستم .

وقتی که به منزل رسیدیم ، دیدم بچه ها اطراف منقل آتش نشسته و مختصر نانی را که از روز قبل باقی مانده بود ، روی آتش گرم کرده و با اشتهای کامل می خوردند . ب

ا دیدن این منظره عصبانی شدم ، زیرا خوردن نان را  آن هم نانی که از روز گذشته باقی مانده برای بیمار مبتلا به حصبه زیان آور می دانستم ،

دختر بزرگم که متوجه ناراحتی من شد ،

گفت : ما همه خوب شده ایم ! از خواب بیدار شدیم ، گرسنه بودیم نان و چای می خوریم !

گفتم : خوردن نان برای بیمار مبتلا حصبه خوب نیست !

گفت : پدر بنشین تا خواب خودم را برای شما تعریف کنم ، ما همه خوب شده ایم !

گفتم : بگو !

گفت : خواب دیدم اتاقمان خیلی روشن شد ، مردی آمد فرش سیاهی در این قسمت اتاق پهن کرد و کنار در اتاق با ادب ایستاد ، آن وقت پنج نفر با نهایت جلالت و بزرگواری وارد اتاق شدند ، یک نفر ایشان بانوی مجلله ای بود ،

اول با دقت به کتیبه های اطراف اتاق که اسامی چهارده معصوم علیهم السلام   روی آن نوشته شده نگاه کردند ،

سپس روی آن فرش سیاه نشسته و قرآن های کوچکی از جیب بغل خود در آورده و قدری تلاوت کردند ،

سپس یکی از آنها شروع کرد به عربی روضه حضرت قاسم علیه السلام  خواندن ، مکرر نام قاسم را به زبان می آورد و همه به شدت گریه می کردند ، مخصوصا آن بانوی محترمه خیلی جانسوز گریه می کرد ،

بعد از آن مردی که اول وارد شده بود ، ظرف های کوچکی که گویا در آن قهوه بود آورد و جلوی آنها گذاشت ، من تعجب کرده بودم که اشخاص با این جلالت چرا پاهاشان برهنه است !

جلو رفتم و گفتم : شما را به خدا کدام یک از شما حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام  هستید ؟

یکی از آنها که خیلی با مهابت بود ، گفت : من هستم !

گفتم : شما را به خدا ، چرا پاهای شما برهنه است ؟

آن بزرگوار با چشم گریان فرمود : ما در این ایام عزاداریم لذا پاهای ما برهنه است،فقط پاهای آن بانو پوشیده بود

گفتم : ما بچه ها همه بیماریم ، مادرمان هم بیمار است ، خاله مان هم بیمار است ! !

آن گاه حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام  ، از جای برخاسته و دست مبارکشان را بر سر و صورت یک یک ما کشیدند و نشستند ،

فرمودند : همه شما خوب شدید ، مگر مادرتان .

گفتم : مادرم نیز بیمار است ؟ !

مولا فرمودند : مادرت باید برود ! با شنیدن این حرف گریان شدم و التماس کردم ، پس به خاطر عجز و لابه من ، برخاستند و دستی روی روانداز مادرم کشیدند

 وقتی می خواستند از اتاق بیرون بروند روی به من کرده فرمودند : بر شما باد به نماز که تا شخصی مژگانش به هم می خورد باید نماز بخواند .

تا سر کوچه از عقب آن ها رفتم ، دیدم مرکب هایی که روپوش های سیاه روی آنها انداخته اند آماده است ، سوار مرکب ها شده و رفتند و من برگشتم .

در این وقت از خواب بیدار شدم ، صدای اذان صبح را شنیدم دست روی دست خودم و برادرانم و خاله ام و مادرم گذاشتم ، دیدم هیچ کدام تب نداریم ، همه برخاستیم و نماز صبح را خواندیم ، چون خیلی احساس کردیم گرسنه ایم لذا چای دم کرده با نانی که موجود بود مشغول خوردن شدیم ، تا شما بیایید و صبحانه تهیه کنید و دیگر آن هفت نفر به دوا و دکتر احتیاجی پیدا نکردند.

داستان های شگفت، ص 57.

يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا إِلَهِي وَ سَيِّدِي وَ مَوْلايَ وَ مَالِكَ رِقِّي يَا مَنْ بِيَدِهِ نَاصِيَتِي يَا عَلِيما بِضُرِّي وَ مَسْكَنَتِي يَا خَبِيرا بِفَقْرِي وَ فَاقَتِي

يَا عَلِيما بِضُرِّي وَ مَسْكَنَتِي

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

مادر شهیدان بهمنی‌نژاد آسمانی شد

حاجیه خانم فاطمه مازندرانی مادر سه شهید بهمنی‌نژاد

شعر/ نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی

من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش

2 دیدگاه

  1. صلی الله علیک یا مولای یا امیرالمومنین، صلی الله علیک یا اماه یا فاطمه الزهرا.
    بابی انت وامی و نفسی و مالی وولدی و اخوان فی دینی
    اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

  2. … علیک منی سلام الله ابداً ما بقیت و بقی اللیل و النهار …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.