((مهمانی خانه ماه و خورشید ))
شبهای انتظار ما ، رو به پایان است
همراهی شب با نسیم چه آسان است
بی تابی سحر ، از برای خورشید است
آوای دل نوازِ رود ، زیر باران است
بارانی از محبتِ بی کرانِ دلدار است
پایان انتظار همان ، وعده دیدار است
بی حرف پس به میهمانی گل دعوتیم
گرچند به راه عشق حدیث بسیار است
از دور دست نغمه ای به گوش می رسد
هر وقت شنیده دل به خروش می رسد
در هر کجای آسمان که نگاه می کنیم
انگار تکه ای ستاره بفروش می رسد
گویا جماعتی یک صدا ترانه میخوانند
از شور و حال حضور دلبرانه میخوانند
خود را برای ضیافت گل آماده می کنند
در گوش هم سرود مادرانه می خوانند
پروانه می سوزد از اشتیاقِ دیدنِ یار
می میرد از ندیدن شمع و دل بریدن یار
آتش گرفتنِ به جان را می خرد هر بار
تا قلبِ خویش نسوزاند از ندیدنِ یار
حتی تصور رویای آن عجیب نیست
نامش میان قلبهای ما غریب نیست
ما را به سمت خانه خود روانه می کند
گل های باغ عاملی برای فریب نیست
در پلکانِ عشق شرطِ اول ایمان است
ایمان به غایبی که از نظر پنهان است
همراه دوست مسیر عشق را بالا رفت
هر کس این طریق پیمود اِنسان است
بالای آسمان خانه ماه و خورشید است
گل های دشت را نور خانه امید است
با معرفت به نور هر روز تازه می شوند
این خانه بهترین خانه بی تردید است
تقدیم به نگاه مهربان مادر مهربان سلام الله علیها
🌹 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹
شکرالله قربانی
سلام علیکم و رحمهالله ، انشاالله خداوند بهترین خیرات و ثمرات خدمت را برشما ارزانی دارد،
با تشکر از نشر این اثر،
برادر عزیزم ، یک نکته ، این شعر در قالب رباعی سروده شده ، و فاصله گذاری به صورت ابتدایی ارسال آن جلوه بهتری خواهد داشت،
با آرزوی توفیق روز افزون 🌹🌹