سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / اشعار (صفحه 29)

اشعار

شعر/ بسته ام کوله بار خود اما

بسته ام کوله بار خود اما مرزهای کوی او بسته چه کند کفترِ دلم وقتی پرِ پرواز و بال، بشکسته در هوای حرم دو چشمانم خوابهای عجیب می بیند از ضریحِ طلایی مهتاب عطرِ دلچسبِ سیب می چیند گر مُیسر نشد پیاده روی در مسیر لطیفِ ثارالله پای دل می …

ادامه نوشته »

شعر/ کاروان در گذر کوچه ماست

کاروان در گذر کوچۀ ماست، وقت راهی شدن است وقت رستن زِ خود و عازم مَصرَع شدن است[1] سر آماده کجاست؟!  روح آزاده کجاست؟!  نفس آمادۀ دیدار خداوند کجاست؟! کاروان در گذر کوچۀ ماست، وقت راهی شدن است وقت پرواز و پرستو شدن است پر پرواز کجاست؟!    سر سرباز …

ادامه نوشته »

لب تشنه و تنهاست چه مضمون غریبی..!

پیچیده دراین دشت عجب بوی عجیبی..! بوی خوشی از نافه ی آهوی نجیبی.. یا قافله ای رد شده بارش همه گلبرگ.. جامانده از آن قافله عطر گل سیبی.. یک شمه شمیم خوش فردوس ؛ نه پس چیست؟! پس چیست عجب بوی خداوند فریبی..! کی لایق بوی خوشی از کوی بهشت …

ادامه نوشته »