سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / معجزات / معجزه/ چرا سراغ یهود و نصارا رفتی؟

معجزه/ چرا سراغ یهود و نصارا رفتی؟

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد الله رب العالمین

پس از شهادت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام و اختفای امر امامت و پیدایش جریانهای انحرافی، بزرگان نیشابور خمس و زکات خود را که مبلغ سی هزار دینار و پنجاه هزار درهم و مقداری پارچه بود به محمد بن علی نیشابوری که مردی عالم و خبیر بود سپردند تا به مدینه ببرد و به دست امامٍ بر حق برساند، و برای اینکه امام راستین شناخته شود بسته‌ای شامل 70 ورقه تحویلش دادند که در هر ورق یک سؤال نوشته شده بود و مابقی صفحه برای نوشتن جواب، سفید گذاشته شده بود. هر دو ورقه را با سه بند مثل کمربند پیچیده و بر هر بند مُهری زده بودند تا کسی آنها را باز نکند
آنان به محمد گفتند:«این نامه‌های سر بسته را به آن کس که مدعی امامت است بده و فردا صحیح و سالم تحویل بگیر، بدون آنکه مهر بندها گشوده شده باشد. جواب‌ها باید زیر هر سؤال نوشته شده باشد. اجازه داری چند بند را باز کنی؛ اگر جواب داده شده بود، اموال را به او بپرداز و گرنه برگردان.»
در این میان پیرزنی به نام شطیطه وارد شد و یک درهم و مقداری پارچه که نخ آن را خودش رشته بود آورد و گفت:«ان الله لا یستحیی من الحق.(خدا از بیان حق حیا نمی کند..أحزاب53)، من که جای خود دارم. این گرچه کم است ولی حقی است که بر گردن من است. آن را به امام برسان
محمد بن علی نیشابوری می‌گوید:
به مدینه وارد شدم. اوضاع آشفته بود و مبهم. خطر جانی که امام بعد از امام صادق علیه السلام را تهدید می کرد، جریان های انحرافی و حرکات جاسوسی دشمن، اختفای دوستان و غربت من کار را مشکل‌تر می‌نمود. مرا پیش عبدالله افطح بردند. او را امتحان کردم و تهی از حقیقت و حقانیت یافتم.

نومید و مأیوس شده بودم که پسری به طرفم آمد و گفت:«بیا راهنمائیت کنمو مرا به منزل موسی بن جعفر علیه السلام برد.
وقتی وارد شدم و چشم امام به من افتاد، مولافرمودچرا نومید شده ای؟ چرا سراغ یهود و نصاری رفتی؟

من حجت خدا و ولی حق هستم. مگر ابوحمزه تو را کنار در مسجد النبی ندید و راهنمائیت نکرد؟! بیا، من دیروز جواب مسائل تو را داده ام. اینک یک درهم شطیطه را به من بده
از سخن امام بسیار متحیر شدم. پول و پارچه شطیطه را تحویل دادم.
امام آن را گرفت و همان آیه ای را که شطیطه موقع تحویل سهم کم‌ ارزش خود قرائت کرده بود تلاوت فرمود:«ان الله لا یستحیی من الحق.»أحزاب53 سپس مولا فرمودوقتی بازگشتی سلام مرا به شطیطه برسان و این کیسه را که محتوی چهل درهم است به او بده، و همچنین این تکه پارچه را که از کفن های خود من است و از پنبه قریه خود ما که قریه حضرت زهراست و به دست حلیمه، دختر امام صادق علیه السلام، رشته شده است؛ و به او بگو پس از رسیدن تو به نیشابور، 19 روز بیشتر زنده نیست. 16 درهم این پولها را خرج کند و 24 درهم می‌ماند که برای صدقات و مایحتاج اوست. و نیز به او بگو که من برای نماز بر جنازه‌اش می‌آیم. ای اباجعفر، هرگاه مرا در نیشابور دیدی، آمدن مرا مخفی بدار که برایت بهتر است
سپس تمامی اموال دیگران را برگرداند و فرمود:«نگاه کن ببین جواب سؤالها را داده ایم؟» چند بند را باز کردم، جواب‌ها در پای ورقه نوشته شده بود.
وقتی به خراسان بازگشتم، دیدم تمام افرادی که امام اموالشان را نپذیرفته است، فطحی‌ مذهب (طرفدار عبدالله افطح) شده اند و تنها شطیطه بر مذهب حق باقی است. سلام امام را ابلاغ نمودم و پیام و هدایای امام را دادم. تمام حوادث همان‌گونه اتفاق افتاد که امام فرموده بودند:
امام برای نماز بر جنازه شطیطه به نیشابور آمد و هنگام بازگشت فرمودبه دوستانت سلام مرا برسان و بگو ما امامان، در هر شهری باشید، حتماً بر سر جنازه های شما حاضر می‌شویم. فاتقوا الله فی انفسکم. (پس تقوا را پیشه خود سازید.)»
بحار الانوار، ج 48 ص 73، ح 100. از مناقب.

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

مادر شهیدان بهمنی‌نژاد آسمانی شد

حاجیه خانم فاطمه مازندرانی مادر سه شهید بهمنی‌نژاد

سخنان به‌یادماندنی شهید صدر درباره حضرت زهرا(سلام الله علیها،)

فاطمه زهرا علیها السّلام یک اسوه در اسلام بود، در همه سختی‌‌هاو همراه پدرش در جنگ‌‌ها شرکت می‌‌کرد

یک دیدگاه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.