بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین
جعفر بن عبدالحمید نقل می کند: در جایی جمع بودیم، شخصی گفت: علی علیه السلام وصیّ رسول خدا صل الله علیه واله وسلم بود. دیگران گفتند: این گونه نیست. آمدیم پیش ابوحمزه ثمالی و جریان را به او گفتیم، ابوحمزه خشمگین شد و گفت: علاوه بر انسان ها، اجنه نیز بر وصایت مولا گواهی داده اند.
ابو خیثمه تمیمی به من گفت: زمانی که قضیه حکمیت بین معاویه و مولاعلی علیه السلام اتفاق افتاد، با خودم گفتم، نه با علی همراهی می کنم و نه علیه او کاری انجام می دهم. بالاخره به روم رفتیم. وقتی که در ساحل رود میافارقین(= شهری در دیار بکر است.) عبور می کردم، صدایی از پشت سرم شنیدم که می گفت:
یا ایها الساری بشط فارق/ مفارق للحق دین الخالق / متبع به رئیس مارق / ارجع الی وصی النبی الصادق (یعنی:ای کسی که از کنار رود فارق عبور می کنی و از دین حق کناره گرفته ای! تبعیت می شود در آن دین، رییس با نفوذ به سوی وصی پیامبر راستگو برگرد)
برگشتم ولی چیزی ندیدم پس گفتم:
انا أبوخیثمة التمیمی / لما رأیت القوم فی الخصوم /ترکت أهلی غازیاً للروم /حتی یکون الامر فی الصمیم( یعنی: من ابو خیثمه تمیمی هستم. و هنگامی که قوم خود را در دشمنی با یکدیگر دیدم. خانواده ام را ترک کردم و به روم آمدم تا این که کار آن ها اصلاح شود)
باز شنیدم که گفت:
اسمع مقالی وارع قولی ترشدا / ارجع الی علی الخضم الصیدا/أن علیاً هو وصی أحمدا(یعنی: سخنم را بشنو و به سوی علی که سخاوتمند و صاحب ملک است، برگرد. چون علی، وصیّ احمد است)
ابو خمیثه می گوید: پس پیش مولاعلی علیه السلام برگشتم.
بحارالانوار: 39/167، حدیث 7.
اللّهم صلّی علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم