عزیزم، مونسم، ای مهربان، «راضی شدی مادر؟»
دوباره باز میپرسم ز جان، «راضی شدی مادر؟»
نمیآید به چشمم خواب، محتاجم، نگاهی کن
نمیدانم که ای روح و روان، «راضی شدی مادر؟»
تویی معنای بسم الله الرحمن الرحیم ما
به نام نامیات ای مهربان، «راضی شدی مادر؟»
شنیدم مهربانانه، قیامت میکنی محشر
تو را من دوست میدارم ز جان، «راضی شدی مادر؟»
تو را با اربعینها میشناسم بین موکب ها
بگو ای مهربان بینشان، «راضی شدی مادر؟»
فراموشت نخواهم کرد هرگز، هیچ وقت حتی
بمیرم یا بسوزد استخوان، «راضی شدی مادر؟»
شده صحن و سرای سینهها، وقف حسینیه
از این صحن و سرا و آشیان، «راضی شدی مادر؟»
سلام گرم حتی مطلع الفجرت رسید از راه
و این یعنی که ای شاه جهان، «راضی شدی مادر؟»
قبولم میکنی ای آشنای روز و شبهایم
مناجات همیشه بر زبان، «راضی شدی مادر؟»
به جز مهر و محبت نیست چیزی خاطرم هرگز
بگو جان رضایت، مهربان، «راضی شدی مادر؟»
عزیزم، مونسم، ای مهربان، «راضی شدی مادر؟»
دوباره باز میپرسم ز جان، «راضی شدی مادر؟»