کل دنیا پا به راه و چشم ها دنبال تو
یک نفس از عمر باقی، آن یکی هم مال تو
در بهاران کوچه های دل چراغانی شود
سرو و سنبل آمده اینک به استقبال تو
سال نو در گردش ایام حرفی تازه تر
کی زند تا نشنود حرفی ز احسن حال تو
می رود قرنی به قرنی روزگاران کهن
کهنه کی گردد شنیدن قصه ی احوال تو
نوبهار است و گل و باغ و طبیعت آیه ای
خرد و کوچکتر ز حسن یوسفی از خال تو
محمد علی قاسم زاده بافقی
۱۴۰۱/۰۱/۰۱