سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / اشعار / اشعار معارفی / شعر/ من نباشم تا تو باشی

شعر/ من نباشم تا تو باشی

بسم الله الرحمن الرحیم

من نباشم تا تو باشی

در زمین و آسمان همپای نور

روز و شب میتاخت در پهنای نور

بی نشانه با صفات صالحان

عبد مولا بود در این کاروان

همچو خوبان در حریم این نظام

زندگی میکرد بر بال إمام

وصل بر او آسمانی گشته بود

چشمه ی نوری نهانی گشته بود

در بهشت قرب نور مادرش

تغذیه میشد ز او در محضرش

دست و بالش در عوالم باز بود

در حر یم مادرش سرباز بود

عز م راسخ داشت بر این ماجرا

تا شود مجرای نور آیه ها

با نگاهش دم به دم همسوی نور

جستجو میکرد او را تا ظهور

فکر و ذکرش نصرت این نور بود

نصر ت در لحظه ی نور وجود

نور تابان هُوَ البَرُّ الرَّحیم

کاین چنین داریم با او میرویم

وین نگاه احتیاج ما به دوست

زإختلاف إرتفاع ما و اوست

بعد نه ماه انتظار شیعیان

امشب ألرّوح آمده تا آسمان

ما به استقبال آیات آمدیم

پَرکشان تا إرتفاعات آمدیم

قلب شیعه می تپد با نور او

میشود با مادر امشب رو به رو

حسُّ و حالش شوق این دیدار بود

عاشقی دلدادهی دلدار بود

با نگاهی غرق احساس نیاز

وارد این ماجرا شد در نماز

از ته قلبم صدایت میکنم

هر چه میخواهی فدایت میکنم

اصلا اینها هم که داریم از شماست

هر چه هستیم از نگاه تو به ماست

تو به عالم پادشاهی میکنی

با یتیمان مهربانی میکنی

حیرتم از مهربانی های توست

آرزویم قدردانی های توست

التماس ما به درگاه خداست

وآنچه میخواهیم عطایش از شماست

سَبح اسمَ رَبكَ ا لْعَلى تویی

بهر رَبّ، عالیترین معنا تویی

بر یتیمان، بی نهایت مادری

رَب أعلایی و أعلی پروری

رشد ما با مادری های شماست

مادری هایی که نورافشان ماست

تو به عالم روشنایی میدهی

شیعه را نوری خدایی میدهی

این شب دفنی که بر دنیا گذشت

از وجود شیعه دریاها گذشت

در نظام آسمانها و زمین

نور تو جاری شده در مؤمنین

وز نگاه یاوران زآن دوردست

نور جَنّاتُ و عُیُون جاری شده است

شیعه ز ین پس پرتویی همراه توست

چشمه ای زآن إسم نورالله توست

در عوالم با تو جاری میشویم

با سپاه نور یاری میشویم

نور أعلای شما این با ل ماست

پر کشیدن روزی إمسال ماست

ما کجا و نور أعلا در جهان

گر چه پایین آمدی ای مهربان

سالها در آرزویت سوختیم

چشم را بر آسمان میدوختیم

کای بردار نور مادر را ببین

عاقبت او خواهد آمد تا زمین

بهر استقبال از ایشان پاک باش

زیر پای او همیشه خاک باش

او که آمد همرهش خالی ز خویش

همچو یک سرباز حرکت کن به پیش

نور أعلی را ز بالای حجاب

از طریق جسم بر دنیا بتاب

طبق آن برنامه ای که او نوشت

شیعه زین ویرانه میسازد بهشت

او بهشتی را زمین میآورد

چون به استقبال مهدی میرود

با ادب در محضر او یار باش

دست و بال او در این پیکار باش

نور ایشان آمده در آسمان

پس بتاز و تا أبد با او بمان

او از این دنیا جدایت میکند

دیگر از خود هم رهایت میکند

خواهشی دارم اگر گوشم کنید

از همین حالا فراموشم کنید

من نباشم تا تو باشی مادرم

پس حجاب نَفس را پس میزنم

او خودش با دست های مهربان

نور را پیوند زد بر شیعیان

نور أعلی را به یاران وصل کرد

یاوران را وصل بر آن أصل کرد

کاروان اینگونه راهی گشته است

وصل بر این نور، اُمّی گشته است

پس بیا خالی ز خود باش ای جوان

در تما م صحنه ها با او بمان

چون پری بر بال مادر بسته باش

خاک زیر پای مادر گشته باش

وصلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهر ین و عجل فرجهم

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

شعر/ مادر

یعنی که ابتدا تویی و انتها تویی 

دختران سیدالشهدا. به یاد شهدای مکتب سیدالشهدا افغانستان. ۱۴۰۰

هنر انقلاب، هنری‌ست که هنرمندش  در آن حضور نداشته باشد

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.