سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / اشعار / اشعار معارفی / شعر فدای فاطمه (س)

شعر فدای فاطمه (س)

فدای فاطمه(س)

مادر بیا تا من دوباره جان بگیرم

وز روی پرمهرت سر و سامان بگیرم

مادر بیا و این سر شوریده ام بین

وز بی تو بودنها دل رنجیده ام بین

مادر بیا من را ببر آنجا که هستی

آنجا که با جمع فداییان نشستی

مادر مرا هم در میان جمع بگذار

من را میان عاشقان این بار بشمار

جانم فدایت مادر پهلو شکسته

این دل چه شب هایی بدون تو شکسته

در پیچ و تاب اشتران در گیر بودم

من در میان غافلان زنجیر بودم

مهر تو بر جانم نشست آزاد گشتم

عشق تو در جانم نشست آباد گشتم

بی تو مگر راه نجاتی هست بانو؟

جز تو مگر راه صراطی هست بانو؟

من را ببر بالا که جانم خسته گشته

از بی تو بودن ها همی سرگشته، گشته

با خود ببر من را تو بالا شمس تابان

انوار خود در جان این خسته بتابان

نور تو روشن می کند چشم ترم را

نور تو گوهر می کند خاکسترم را

مادر مرا از نورتان پر نور سازید

و این وجود خامشم پر نور سازید

من هستم آن مسکین پشت در نشسته

من هستم آن کودک بیمار و خسته

در واکن و دست و رویم پاک گردان

از هرچه ناپاکی است روحم پاک گردان

من هستم آن کس که ز تو لطفی چشیده

از تو همیشه فضل بی پایان رسیده

مادر لباسم وصله دار و پاره گشته

در گیر دنیا می شدم با وصله گشته

مادر لباس نو دلم خواهد بدین سان

از جنس نور تو دلم خواهد بدین سان

نور تو می گردد لباس روح و جانم

من سر خوشم از اینکه در کویت غلامم

مادر گرسنه هستم و خسته ز دنیا

نور تو سیرم می کند نه مال دنیا

مادر بیا دستم بگیر، آماده ام کن

از پیچ و خم های جهان آزاده ام کن

شاعر: نورا
آبان سال 1396

مصادف با اربعین حسینی

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

ساعاتی از روز و هفته که دعا در آن مستجاب است + فیلم

ساعات دعا و استجابت دعا

پشت در آمده است مسکینی

شعر /بیت نورانی

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.