سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / اشعار / قاصدک و خورشید

قاصدک و خورشید

قاصدک و خورشید…

قاصدک در باغ بود باغی پُر از گل های ناب
یک  گلستان گل درخشند در میان آفتاب

قاصدک را در گلستان ها بهایی نیستَش
او که آخر مریم و یاس و بنفشه نیستَش!

وقت زیبایی که باشد قاصدک در انتهاست
دلربایی که عیان شد قاصدک در مُنتهاست

قاصدک رنگی ندارد چونکه او بی ادعاست
فارغ  از  رنگ  و  لعاب و  مُدعاست

در  گلستانی که  گل های  بهاری  بیشمار
او نه گلبرگ و گلی،در گوشه ای در انتظار

قاصدک در بین گلها در کناری می رود
با اشارت از نسیم، او سوی بالا می رود

این نسیمِ نور شمس است،پر کشاند در هوا
قاصدک  را  بَهر  نورش  می کشاند در  فضا

بالِ  پروازی ندارد  پَر  کشد  بالا  رود
با نسیمِ نورِ او این سو و آن سو می رود

چون سبکبالان بسوی نورِ او  گشته رها
زیر پایش یک گلستان، روبرو شمسِ وِلا

شیعه چون یک قاصدک از خود ندارد اختیار
با  نسیمِ  نور  مهدی  قلب  او  گیرد  قرار

شیعه باید قاصدک باشد بسوی نور او
شیعه  باید پَر کشد  تا  انتهای  نور  او

بارالها من نخواهم دست و پا، بال و پری
قاصدک باشم، سبکبال، سوی انوار ولیّ

 

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

طبیعت زیبای گالیکش

استان گلستان

میدانید دائم، درمحضر مولانا مهدی سلام الله علیه هستیم؟؟؟

ويدئو/ بقیت الله خیرلکم

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.