سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / اربعین / داستان گونه ای از رفعت کاروانیان حسینی به سوی نور بر اساس آیات نور

داستان گونه ای از رفعت کاروانیان حسینی به سوی نور بر اساس آیات نور

رسول الله (ص) که مبعوث شدند، با خود نور آوردند.

علاوه بر قرآن و دینیات، نور عظیمی را خداوند به واسطه ایشان به عمق آورد و همگان را امر به تبعیت از این نور کرد.

تحمل این نور عظیم و لطیف برای خفاشان و درندگان بدطینت سخت بود،

از همان ابتدا آمدند به مبارزه تا نور خدا را خاموش کنند،

بانوی نور را به شهادت رساندند

و خلیفه رسول الله (ص) را خانه نشین کردند

و با رفتارشان ظلمت را در جامعه مسلمین جاری کردند.

این ظلمت همه جا را فراگرفت،

با اعمال حاکمان جور در زمان امام حسن(ع) و امام حسین(ص) نور خدا نه تنها تبعیت نشد

بلکه ظلمت فراگیر شده بود،

همانند یک بحر لجی که هر چه می گذشت تنها موجی بر موج دیگر روی آن می رفت

و در ورای آن ابرهای ظلمت دیده میشد که پشت به پشت هم متراکم گشته و ظلمت را دوچندان کرده بود،

آن قدر فضا تاریک بود که اگر امام بر حق دستی بر می آورد برای نصرت، هیچ کس آن را نمی دید.

همگان تاریکی حکومت یزید را پذیرفته بودند

و نور نازل شده بر پیامبر و جامعه اسلام در ظلمت پیچیده شده بود.

در این حالت اگر خدا برای کسی نوری قرار ندهد هیچ کس نمی تواند نور داشته باشد .

اعمال مردمی که با امام معصوم زمان خویش همراه نبودند نوری به آنها نمی بخشید و همانند سرابی می ماند که تشنگان در طلبش حرکت می کردند،

اگر هم اندک نوری داشت خداوند به سرعت آن نور را از بین می برد،

و آنها را در ظلمات محض تنها می گذاشت.

در جامعه ی مسلمین طی ۵۰ سال بعد از رسول الله (ص) تاریکی و ظلمات کفر همه جا را فرا گرفته بود. در این میان امیر نور بعنوان بزرگترین مصباح هدایت قیام کردند تا مردم را از ظلمت‌ها نجات بدهند

و همراه ایشان افرادی که مردانه پای ایمان شان ایستادند حرکت کردند.

آنها را هیچ تجارت و خرید و فروشی نمی توانست از ذکر الله و یاد محضریت خدا غافل کند،

آنها براساس این محضریت می خواستند نماز را برای جریان نور أقامه کنند

و از نوری که خدا به آنها عطا می کرد به دیگران که تقاضای اقتباس از نور را داشتند، زکات بدهند

و آنها از هیچ تاریکی ای نمی ترسیدند.

بخاطر این رفتارشان خداوند بر پاداش آنها افزود و بی حد و حصر به آنها عطا کرد.

امام با وجود این مرد صفتتان، کاروانی را تشکیل دادند و حرکت کردند به سمت اصلاح سیره جد،

به سمت جاری کردن نور نازل شده همراه رسول الله (ص) و آموزش روش تبعیت از آن.

در واقع با تشکیل کاروان آنها را به درون کهف و خانه ای بردند که خداوند در آنجا اذن رفعت بسوی نور را داده بود.

در طول 32 روز حرکت کاروان حسینی آن افراد که مردانه شرعیات را انجام می دادند و محضریت خداوند برایشان بسیار پررنگ بود، درون خانه ی کاروان قرار گرفتند

و در این خانه علاوه بر محضریت الله که به شدت به آن مقید بودند،

محضریت اسم الله که همان اهل‌بیت(ع) بود برایشان پررنگ شد و اینچنین شب و روز را سپری میکردند،

و با رشد در درجات فضل به سمت نور کشانده شدند…

بدین صورت امام حسین(ص) حرکت را شروع کردند،

شرایطی را در کاروان ایجاد کردند که شرایط محضر باشد،

از صبح که کاروانیان چشم باز می کردند، فوراً امام را جستجو می‌کردند.

محضر اسم خدا، در کاروان به شدت پررنگ بود.

کاروانیان به سرعت متوجه فضای جدید کاروان شدند،

شرایط رفعت بسوی نور را به خوبی متوجه می شدند.

اما در این شرایط باید رفتاری انجام بدهند!

بعد از حس محضریت اسم الله برای رفعت به سمت نور، تسبیح بعنوان یک رفتار محوری در کاروان مطرح بود.

تسبیح یعنی مشی کردن یعنی اینکه انسان احساس محضر کند و اینطور شب و روز را جلو برود.

۳۲ روز کاروان حسینی اینطور گذشت،

اول پررنگ بودن محضریت امام حسین(ص) و بعد تسبیح.

ادب کاروانیان تبعه احساس محضر شدید آنها بود.

با پررنگ شدن احساس محضر، اخلاقیاتی از جمله ادب، حیا و رفتار سنجیده خود به خود محقق میشد. در چنین شرایطی کاروانیان یواش یواش شروع کردند به رشد کردن.

یواش یواش نور را احساس می‌کردند،

کاروان داشت حرکت می‌کرد، اینها در شرایط رفعت قرار گرفته بودند، شاد بودند،

حجابها از اطرافشان داشت پس زده می‌شد،

نور را احساس می‌کردند، نور وجود دارد، با احساس نور کیف می‌کردند،

یواش یواش نور آنها را فرا ‌گرفت،

به تدریج می‌دیدند این نور همه جا را دارد فرا می‌گیرد،

از عصر تاسوعا دیگر آن نور که اثرات آن را إحساس می کردند و خود را در محضر آن نور می دیدند به تدریج کاروان را فراگرفت،

از دید دنیایی تاسوعا یوم حوصر فیه الحسین بود،

از دید دنیایی دشمن بود ولی از دید فراتر از مادی نور بود و لاغیر.

در شب عاشورا ماجرا فرق کرد،

کاروانیان می دیدند که این نور منتشر همه جا را فراگرفته است، پایین‌تر آمده به حدی که دیگر می‌توانند آن را لمس کنند.

شب عاشورا مناجات بود، قبلش هم بود، اما مناجات شب عاشورا کجا و قبل کجا،

در شب عاشورا حجابها کنار بود و آن نور منتشر را یاران می‌دیدند.

یاران مناجات می‌کردند، با نور صحبت می‌کردند،

 امام حسین(ع) با رفتار و فعل خود معرفت این نور را نیز به آنها آموخته بودند.

آنها متوجه شده بودند که این نور یکی از جنبه های حضرت زهرا (س) است.

امام حسین(ص) در طی ۳۲ روز کاروان حسینی یاران را جمع کرده بود و داخل خانه آورده بود، درون نور یعنی خانه!

 و آن خانه چیزی نبود جز خانه مادر مهربان امت حضرت زهرا(س).

در روز عاشورا یاران دیگر درون نور بودند، حجابها بیشتر پس زده شده بود و یک انس ازلی با نور احساس می‌کردند،

ناراحت بودند که چرا تا الان بین آنها و نور حضرت زهرا (س) حجاب بوده است.

گاهی می شد از چهره برخی یاران این سوال را حس کرد که؛ چرا این چند صباح دنیا در حجاب بودم و این نور را درک نکرده بودم؟

هر رفتاری که انجام می‌دادند، هر جنگی که می‌کردند در محضر اهل‌بیت(ع) بود و درون نورِ کسی که خداوند او را مشکات قرار داده بود،

مشکاتی که مصباح حسینی درون او نور افشانی می کرد.

شب عاشورا شب وصل بود، وصل به نور.

داخل نور شدن اینقدر برایشان پررنگ بود که دیگر هیچ چیز برای کاروانیان پررنگ نبود.

آنها پس از انس با این نور دیگر بهشت برایشان کم فروغ بود

و در شب عاشورا که مولا جایگاه شان را در بهشت به آنها نشان داد

تنها دغدغه شان میزان اتصال شان به این نور و جلب رضایت این نور بود.

آخر خداوند از اول در فطرت شان انس با این نور را قرار داده بود.

کاروانیان که در ابتدا شخصی بودند که درون نور رفته بودند،

به تدریج می‌دیدند که شخص بودنشان دارد کمرنگ می‌شود،

ناراحت بودند که شخصی هستند در نور،

به ابوالفضل نگاه می‌کردند،

ابوالفضل مثل یک تنگ بلور است،

انگار فقط یک دور دارد، یک تنگ بلور پر از نور در نور حضرت زهرا(س).

در آستانه شهادتشان به امام حسین(ص) نگاه می‌کردند نوری درون یک نور می‌دیدند،

نور عظیمی به نام حسین(ص) در نور عظیمی به نام نور فاطمه(س).

خجالت کشیدند از اینکه تا الان جسمشان را یدک کشیده بودند،

آرزو کردند که جسمشان را بیندازند.

در نهایت از شهدای کربلا چه ماند؟ نوری ماند که خداوند این نور را سوق داد به سمت آینده.

کاروانیان به جایی رسیدند که مظهر نور شدند،

یا به صورت مشکاه یا به صورت مصباح، یا به صورت زجاجه، یا به صورت کوکب دری و یا به صورت یک منشأ نور

با چشم قلب که به ابوالفضل می نگریستی، می دیدی که ابوالفضل(ع) قمر الحسین شد.

ابوالفضل قمر درخشنده و نورانی ای شد که تمام نورش را از مصباح هدایت امام حسین(ع) می گرفت

و تمامی این نورها درون مشکات بود،

منبعی از نور که همه جا را فراگرفته بود و ظلمت را پس زده بود و آیه ای شده بود از نور الله در آسمانها و زمین.

این آیه را خداوند مثالی قرار داده بود برای کسانی که قبلاً اینگونه نورافشانی کرده بودند

و زمانیکه خلقت هنوز انجام نشده بود و خداوند با نور، خلقت را ایجاد کرد.

خداوند تمام این ماجرا را یک پندنامه قرار داد برای اهل تقوا ،

همان کسانی که برای خروج از ظلمات بسوی نور به مولای نور تأسی می کنند.

حنیف

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

سخنان به‌یادماندنی شهید صدر درباره حضرت زهرا(سلام الله علیها،)

فاطمه زهرا علیها السّلام یک اسوه در اسلام بود، در همه سختی‌‌هاو همراه پدرش در جنگ‌‌ها شرکت می‌‌کرد

سرچشمه ی شگفت انگیز ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها از خدیجه سلام الله علیها

لولاک لما خلقت الافلاک ولولا علی لما خلقتک ولولا فاطمه لما خلقتکما

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.