سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / معرفت / شورای نویسندگان / تاملی در برگزاری جشنواره فیلم اسکار

تاملی در برگزاری جشنواره فیلم اسکار

با یاد و یاری از نور
دیروز یکی از دوستان، قسمتی از فیلم برگزاری دادن اسکار امسال را برایم ارسال کرده بود که بسیار تامل برانگیز است…
مردان با کت و شلوار و پیراهن های آستین بلند که پایین آستین، دگمه شده بود!
همچنین آخرین دگمه بالای پیراهن هم نه تنها دگمه شده بود، بلکه با کراوات یا با پاپیون محکم بسته شده بود! تا جایی از پوست بدنشان دیده نشود! الا گردی صورت و از مچ دست بطرف انگشتان خوب انتظار معقول اینست که خانمهای آنجا هم که برابری زن و مرد را دادخواهی میکنند و به رخ می کشند، نیز حداقل مانند آقایان گردی صورتشان و از مچ دست به پایین شان دیده شود!
و یا از مردان هم سبقت بگیرند و بسیار پوشیده تر باشند!
و نشان دهند، در این مورد، از آقایان خیلی فهمیده تر و با شخصیت تر و پیشرو تر هستند…
ولی باتعجب تمام دیده می شد:
خانم ها با سبقت در برهنگی از یکدیگر، نشان بردگی و ضعف و زبونی خود و به زانو در آمدن در مقابل خواسته های شیطانی مردان کثیف سرمایه سالار را رسما به نمایش گذاشته اند…
و چون متاعی دم دستی و بی اراده، تن خود را بی رحمانه به حراج چشم ها و دوربین ها می گذارند،
که بیشتر به چشم آیند!!
و در باره شان پچ پچ شده!
و نقشه های شوم برایشان کشیده شود! …
تا بیشتر در لجنزار دنیای زود گذر فروتر روند
و ابلیس لعین را از خود شاد کنند…
همان شیطانی که در انجیل و تورات خاطر نشان شده از روی حسادت، برای خارج کردن آدم و حوا ع از بهشت، و نابودی نسل بنی آدم، چنان نقشه قوی و صحیح ریخت و عمل کرد، که بلافاصله آنها برهنه و به چشم مادی دیده شدند!
و لذا منجر به اخراج و هبوط شان از بهشت خداوندی شدند…
حال همان دشمن غدار دیرین عنود لجوج حسود…، باز با حربه ی برهنگی، به میدان دنیا آمده، تا مقدس ترین و آسیب پذیرترین قشر بنی آدم را، از نعمات بهشت پیش رو، محروم کند…
ولی اینکه چرا برخی زنان به فکر شخصیت و آخرت و حیا و… خود و جامعه شان نیستند، تفکر برانگیز و تاسف بار است…
البته جای شرمندگی هم بود که خانم نماینده آقای اصغر فرهادی که انتظار می رفت با فرهنگ ومنش اصیل ایران اسوه و اسطوره و باستانی به صحنه آید…
متاسفانه همراه این کاروان عرضه ی بی عرضه گی شد!!
و از هویت مقدس پیشینیانش، و زنان با فرهنگ و ادب و علم جامعه اش بسیار، نیز جا ماند!
و در کسوت یک بانوی ایرانی با شعور و با شخصیت امروزین نمایان نشد!
کاش آقای فرهادی آن خانم را به مدت کوتاهی به ایران عزیز دعوت می کرد و به تخت جمشید می برد تا به او بگوید هویت تو اینجاست! سرزمینی که همواره موحد و بنده خدا بود! و هرگز مانند دیگر کشورها به کفر و شرک آلوده نگشت…
آیا در تخت جمشیدمان حتی یک زن برهنه، همچون آثار یونانیان، که نه، حتی یک بانوی کم پوشش می بینی؟ چرا لا ابالی گری و …؟ که باید شرم گینانه فقط لب گزید! و گفت: العلم حجاب الاکبر…
همچنین با خود نجوا کرد و بیاد آورد: وقتی شرکای آقای فرهادی، امثال خواهر امیر قطر باشد…
امیر قطر آدم کشی که امروزه و مدام، دستانش به خون کودکان و زنان و مردم منطقه آلوده است… و دوست و یار و غار صمیمی صهیونیست‌ها ست…
و یا ازطرفی شریک پروژه سینمایی اش، فرانسویانی هستند که تا دیروز با سوپر اتانداردشان جوانان رشید و سلحشور جان برف مان را به شهادت می رساندند!
و بعد جنگ نیز با ارسال خون های آلوده، تا الان بسیاری از هم میهنانمان را کشته، یا به عذاب می کشانند…
آیا با این اوصاف صحنه تربیتی بهتری را انتظار داشتیم ساخته شود؟!
از همه تعجب بر انگیزتر مجسمه اسکار بود!
مجسمه کوچک یک سر باز برهنه ی بی روح اخمو، با یک شمشیر آخته آماده ی حمله…!!
براستی چرا جایزه یک مراسم فرهنگی باید نماد یک سرباز باشد؟
پس هنر و محبت و مهربانی و نوع دوستی و دوری از خشونت، و یا برادری و برابری و آزادی کجا رفت؟!
چرا سرباز شمشیرش در غلاف نیست؟
چرا خشونت طلبی و تهدید؟!
آنهم در یک جشن هنری! و نه مانور پنتاگون و ناتو…
چرا مجسمه برهنه است؟!
آیا برهنگی اصل است، و همگان بدان دعوت میشوند تا در سبقت در این موضوع، محبوب تر شوند؟ و تندیس بگیرند!!؟
آیا فیلم آقای اصغر فرهادی هم سمبل خشونت و تجاوز و… است؟!
و لذا بدان جایزه داده اند؟
و اگر باز او یا هر ایرانی دیگر چنین عمل سخیف و ناجوانمردانه ای از سرزمین مادری اش، به تصویر کشد، برنده مجسمه سرباز برهنه یونانی خواهد بود؟!
آنهم از جامعه ای پر از محبت و ایثار که در جریان آتش سوزی ساختمان پلاسکو، فرهنگ و گذشت و ادب و نوع دوستی ایرانیان، همه جهانیان را به حیرت و تعظیم کشاند…
در خاتمه از خدای مهربان و توبه پذیرم
با شرمندگی عذرخواهی میکنم که متاسفانه برای لحظاتی هرچند کوتاه چشمان نازنین و نورانی ام به تصاویر زشت متوجه شد!
چرا که خدای حنان، چشم یا اعضای دیگر را نداده تا به پلشتی ها کشیده شوند! بلکه نعمات در دسترس مان، وسیله ای است برای قرب بیشتر به خدای سبحان…
لذا خوشا به حال هنرمندانی که حسن استفاده را می کنند و با توجه به کلام نورانی امیر مومنان علی علیه‌السلام که خاطر نشان شده اند:
شیعیان ما همچون زنبور عسل هستند…
همگی سعی وافر کنیم، زنبور صفت باشیم!
و گل باز باشیم!
و همنشین گلها…
و نه مگس صفت بودن و در پی زشتی ها…
خوب در هر جامعه ای زشتی هایی هم هست ولی وظیفه هنرمند و روشنفکر جامعه چیست؟
آیا با به رخ کشیدن و تصویر سازی از ناهنجاری ها و بدی ها…
جامعه به خوبی و رستگاری گرایش پیدا می کند؟
یا از قبح ماجرا کاسته می شود و بدی ها بسیار بیشتر خواهد شد؟
البته نیک می دانید اصلا منطورم این نیست که به رفع ناجوری ها و کاستی ها نباید پرداخت! نه…
بلکه ابتدا امر به معروف را پیشه خود سازیم و زیباییهای اخلاقی و رفتاری در قران را نشر دهیم…
اگر پس از مدتها، احیانا باز مشکلاتی بود، سپس با حربه ی نهی به میدان آییم…
ولی اینکه چرا بعضی مگس محور شده اند و با چماق فیلم دشمن پسند به میدان آمده اند را نمیدانم…
ولی جامعه جوان ما بسیار زیبایی ها در خود نهفته دارد!
و بالاتر از آن، مکتب عزیزمان است که مملو از رفعت و رشد فضل و محبت و نصرت و جانبازی است…
…..
با عذر از تصدیع
عبد مالک یوم الدین

انوشه گیلانی نژاد

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

شعر/ سرخ مثل قیصر

مؤمن به ولیّ، به غیر او کافر باش

کاریکاتور/کامرون با سوالی دربارۀ ایران آچمز شد

دیوید کامرون خبیث انگلیسی

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.