سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / اشعار / اشعار معارفی / شعر خورشيد فلك

شعر خورشيد فلك

گاه خورشيد فلك ميدمد از مغرب دور

گاه تاريخ فدك ميشكند بر سر نور

 

گاه مهتاب به تابيدن يك بوته تر است

گاه هم بوته اي از خوشه مهتاب سر است

 

آسمان ميپرد از پهنه هر بحر به شب

شب سراسر هيجان است ز تاريكي تب

 

ميخراشد مژه اي پوسته ي نازك آب

شكند پوسته ي سرد حباب از تب ناب

 

خاك افلاك فرو ريخته بر دشت زمين

امشب انگار زمين ريخته خاك از سر كين

 

خبري ولوله انداخته بر ناقه ي عرش

عرش هم خم شده تا زانوي فرش

 

خبري آمد از آن لحظه ي غمگين علي

بي صدا مونس او رفت به خوابي ازلي

 

فاطمه نفری

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

آهنگ/ قوم به حج رفته

در بادیه سرگشته شما در چه هوایید

شعر/ فکرِ بلبل همه آن است که گُل شد یارش

بلبل از فیضِ گل آموخت سخن، ور نه نبود

یک دیدگاه

  1. با سلام

    بسیار زیبا …..

    خداوند بر توفیقاتتان بیفزاید ان شاالله

پاسخ دادن به طهورا لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.