سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / اشعار / شعر/ فکرِ بلبل همه آن است که گُل شد یارش

شعر/ فکرِ بلبل همه آن است که گُل شد یارش

فکرِ بلبل همه آن است که گُل شد یارش

گُل در اندیشه که چُون عشوه کُنَد در کارش

 

دلربایی همه آن نیست که عاشق بِکُشَند

خواجه آن است که باشد غَمِ خدمتکارش

 

جایِ آن است که خون موج زَنَد در دلِ لعل

زین تَغابُن که خَزَف می‌شکند بازارش

 

بلبل از فیضِ گل آموخت سخن، ور نه نبود

این همه قول و غزل تعبیه در منقارش

 

ای که در کوچهٔ معشوقهٔ ما می‌گُذَری

بر حذر باش، که سر می‌شکند دیوارش

 

آن سفرکرده که صد قافله دل همرهِ اوست

هر کجا هست خدایا به سلامت دارش

 

صحبت عافیتت گرچه خوش افتاد ای دل

جانبِ عشق عزیز است، فرومگذارش

 

صوفیِ سرخوش از این دست که کج کرد کلاه

به دو جامِ دگر آشفته شود دستارش

 

دلِ حافظ که به دیدارِ تو خوگر شده بود

نازپروردِ وصال است، مجو آزارش

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

شعر/ رخت بربندید ای یاران که سلطان دو کون

اولیا و انبیا حیران شده در حضرتش

صهیونیست‌ها توانسته‌اند هنر را از چرخه تولید تفکر و اشاعه آگاهی خارج کنند

سلام خدا برفرزند شهیدت

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.