دود اگر بالا نشیند، کسرِشأنِ شعله نیست
جایِ چشم، ابرو نگیرد، گرچه او بالاتر است!
تا کسی، گر از کسی، بالا نشیند، فخر نیست
رویِ دریا، خس نشیند، قعرِ دریا، گوهر است!
من از روییدن خارِ سرِ دیوار دانستم :
که ناکس، کس، نمی گردد به این بالا نشستن ها
آهن و فولاد، از یک کوره می آیند برون
این یکی شمشیر و آن دیگری، نعلِ خَر است