سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / معرفت / شورای نویسندگان / نفسی لکِ الفداء یا امّاه / کاروان

نفسی لکِ الفداء یا امّاه / کاروان

بسم الله الرحمن الرحیم
عده ای قلیل متوجه شدند باید حج را رها کنند و به دنبال اصل بروند،
حج با وجود او حیّ بود و بی وجود او جسمی تهی،
عزمشان را جزم کردند و به تبعیت از او حج را نیمه رها کردند و رفتند،
رفتند تا جایی باشند که او هست،
فهمیده بودند او جایی می رود که رضایت خدا در آن است.
من کان فینا باذلاً مهجتاً و موطناً علی لقاء الله فلیرحل معنا،
رمز کوچ در این چند جمله ساده بود که از دهان مبارک امام ع شنیده شد
و از بین آن همه خیل عظیم مسلمانان و حاجیان تعدادی اندک توانستند اجابت کنند،
کسانی که در بند نفس گرفتار نبودند همه چیز را رها کردند و رفتند،
برای آنها همه چیز امامشان بود.
رفتند تا همراه امامشان از مکه به سمت کربلا سلوک کنند.
بیابان بود ، گرما و تشنگی و سختی راه،
امام ع عزیمت کردند بسوی کرب و بلا،
همه می دانستند آخر داستان به کجا ختم می شود،
چرا امام ع اهل بیتشان را همراهشان بردند؟
آنها که چرا برایشان مطرح شد از راه باز ماندند!
کاروانیان به دنبال امام ع راهی شدند، جز او چیزی نمی دیدند و جز رضای او در جستجوی چیزی نبودند،
می دانستند رضای او رضایت پروردگار است،
آنها غنی بودند به هیچ چیز احساس نیاز نمی کردند
انگار تمام سلولهای بدنشان رفته رفته از نور پر می شد،
احساس می کردند هر چقدر پیش می روند سبک بال تر می شوند،
انگار دستی مهربان رجس ها و ناجوریها را از وجودشان می شست و پاک می کرد،
هر چه جلوتر می رفتند مطهرتر می شدند.
خیمه ها برپا شده بود،
کاروانیان چشم به امامشان داشتند،
سعیشان بر این بودکه امیال ایشان را رصد کنند،
احساس می کردند از خود بیرون آمده اند،
“خودشان” داشت رنگ می باخت
و آنچه رفته رفته پررنگ می شد “او” بود،
نفسی که شاید سالیان سال قصد مبارزه با آن را داشته و موفق نشده بودند حال با معجزه ای عجیب در حال زوال بود،
در محضر امام ع حی شده بودند،
هرچه خود را بیشتر در معرض نور امام ع قرار می دادند حی تر می شدند،
احساس زنده بودن در ایشان شدت گرفته بود ،
حسی عجیب که تابحال آن را تجربه نکرده بودند،
زنده شدنی که محصول کنار رفتن نفس بود
و کاروانیان فهمیده بودند که این معجزه ای از جانب امامشان است.
امام ع ایشان را سلوک داده بود از سرزمین مردگان به سرزمین زندگان!
همه در خیمه امام ع جمع شدند،
امام ع فانوس هارا خاموش نمودند، فرمودند:
امشب شب آخر است!
هر کس می خواهد می تواند بدون خجالت و بی آنکه دیده شود باز گردد!
خدا خواسته من و یارانم را کشته ببیند،
عهدم را از شما بر می دارم هر کس می خواهد برود،
کاروانیان چشم به اباالفضل ع دوختند،
ایشان قمر الحسین بود،
نور حسین ص در وجود ایشان جریان داشت،
ایشان از خود چیزی نداشت،
همه می دانستند بهترین رفتار در محضر الله رفتاری است که ایشان در پیش خواهد گرفت،
ابالفضل ع از جای برخاست چشمهایش به زمین دوخته شده بود
با حالتی مملو از احترام فرمود:
به خدا قسم هرگز شمارا رها نخواهیم کرد،
تا جان در بدن داریم با شما خواهیم ماند
و از حریم الهی دفاع خواهیم کرد،
کاروانیان یک صدا تائید کردند و بر یقین شان افزوده شد.
امام ع از دشمن یک شب مهلت گرفته بودند،
می خواستند آخرین لحظات در دنیا را با خدای خود خلوت کنند،
نور بیشتر شده بود، پایین آمده بود،
کاروانیان نور را حس می کردند،
این نور لطیف و عظیم لحظه به لحظه پدیدار تر و قابل لمس تر می شد و کاروانیان را در بر می گرفت،
نور، حس عجیبی داشت! انگار بوی مادر می داد.
امامع این نور را خوب می شناختند، با آن مانوس بودند، در آن رشد یافته بودند، در آن نفس کشیده بودند،
این نور، نور مادر بود که به استقبال فرزند و یاوران باوفایش آمده بود،
امام ع دوست داشتند آن شب با نور خلوت کنند
و در محضر نور با خدایشان راز و نیاز نمایند.
آن شب، شب عجیبی بود،
کاروانیان محو نور شده بودند،
انگار این نور در وجودشان رخنه کرده بود، دیگر خودشان نبودند،
نور داشت رنگ و خاصیت به وجودشان تزریق می کرد،
کاروانیان فهو علی نور من ربه شده بودند
و امام ع در روشنایی این نورآسمانی جایگاه هایشان را بعد از شهادت به ایشان نمایاند.
همه غرق اشتیاق بودند،
در وجودشان تب و تابی افتاده بود،
دوست داشتند هر چه زودتر پوسته خاکی را بیندازند و در نور غرق شوند و بالا بروند،
کاروان حسین ص بیتی بود که خداوند در آن اذن رفعت به کاروانیان عطا کرده بود.
کاروانیان آماده سلوک در نور به اذن امامشان ع بودند.
روز عاشورا یاران حال دیگری داشتند،
برای دفاع از سرور و مولایشان ع از یکدیگر پیشی می گرفتند،
نور، بیابان را فرا گرفته بود منتظر فرزندانش بود تا آنها را در برگیرد و به بالاترین بلندیهای آسمان ها برد،
یاران یکی پس از دیگری شهید شدند و پیکر پاکشان پاره پاره گشت
ولی چنان در نور غرق لذت بودند که درد شمشیر را احساس نمی کردند،
عاشورا روز عشاق بود،
عاشورا سکوی پرتاب بود،
سکوی پرتابی که مادر مهربان امت س به اذن الله برای کسانی آماده کرده بودند که دعوت ولی خود را لبیک گفته، چشم بروی دنیا بسته و به سوی حق شتافتند،
کاروانیان پرتوهای نوری شده بودند که بسوی سرزمین نور، بسوی بیت مادر مهربان س حرکت می کردند و بالا می رفتند…
مادر مهربان س اذن ورود به بیت را برای ایشان امضا نموده بود.
کاروانیان سرافراز شدند، مرضی رضای او شدند،
ایشان به نذرشان وفا کردند،
به عشق ربشان رفتارهایی از خود بروز دادند که حتی در قیامت از بالاترین ارزشها برخوردار است،
رفتارهایی که تا قبل از آن از کسی در دنیا دیده نشده بود یوفون بالنّذر،
خریدار عملشان مادر مهربان س بود،
در محضر ایشان زیباترین و مرتفع ترین رفتار ها را از خود بروز دادند،
رفتارشان از خودشان نبود،
حاصل نوری بود که در وجودشان جاری شده بود،
اینان براساس نور عمل کردند، نور زهرایی رب العالمین.
نفسی لک الفداء یااماه،
جانم به فدایتان مادر جان،
نمی دانم چگونه ازخود گذشتگی شمارا توصیف کنم
آنگاه که حکم شهادت فرزند دلبندتان را با دستان مبارک خود امضا نمودید و گریستید،
آنهم شهادتی این گونه سخت،
و اجازه دادید حسین دلبندتان این گونه با بذل جان و مال و اهل بیتش راهی بسوی آسمان بگشاید
تا من و مای غرقه در دنیا در خارهای نفسمان جا نمانیم،
و راهی برای پرواز به آسمان داشته باشیم،
نمی دانم چگونه توصیفتان کنم
و نمی دانم چگونه باید باری که بر دوشهایم از احساس وظیفه سنگینی می کند را به سرمنزل مقصود برسانم
آنگونه که شما راضی و خشنود شوید،
جانم به فدایتان مادرجان
چقدر ما خاکیها مدیون شما و حسینتان هستیم
که اگر اذن شما نبود هرگز بالهایمان به سمت آسمان گشوده نمی شد
و هرگز راهی بسوی آسمان نداشتیم،
آیا شود نیم نگاهی به ما کنید…؟

طهورا
محرم 96

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

پیاده‌‌روی ۱۱۱۲ ‌کاروان پیاده به سمت مشهد/ افزایش ۴۰ درصدی زائران پیاده

سخنگوی جمعیت خدمتگزاران زائران پیاده امام رضا(ع) گفت: در حال حاضر یک هزار و ۱۱۲ کاروان پیاده در مسیر های منتهی به مشهد هستند و از لحاظ جمعیتی نیز تعداد زائران پیاده نسبت به سال قبل ۴۰ درصد رشد دارد.

ما و مولا حسین(علیه السلام)

رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادي لِلْإيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرار. سوره آل عمران آیه 193

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.