سرخط خبرها
خانه / سید حسین کیوان نیا (صفحه 5)

سید حسین کیوان نیا

جای خالی صداوسیمای مستضعفین در آمریکا!

  این روزها بهترین فرصت است تا رسانه های حقیقت طلب و آزاده جهان صدای مردم تحت ستم سیاه پوست آمریکا را به جهان برسانند. اما در یک غفلت تاریخی و انفعال به تمام معنا صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران صرفا کاری جز بازپخش تصاویر آرشیوی رسانه های خبری دنیا نمی …

ادامه نوشته »

وداع با آخرین جمعه ماه مبارک رمضان

جابربن عبدالله انصارى می گوید دراخرین جمعه ماه مبارک رمضان خدمت حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله رسیدم چون نظرآن حضرت برمن افتاد فرمودند ؛ که اى جابر این آخر جمعه اى است از ماه رمضان پس آن را وداع کن و بگو: “ اَللّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ اخِرَ الْعَهْدِ مِنْ …

ادامه نوشته »

خاطره دوران دفاع مقدس

*ملخ خور اولین دیدار با سردار حاج قاسم سلیمانی* معمولاً واحدهای اطلاعات و عملیات، تخریب، پشتیبانی و مهندسی رزمی لشکرها جزو پیشقراولان، رسته های دیگر بودند که معمولاً در منطقه حاضر میشدند. روستای دزلی واقع در نزدیکی مرز عراق، استان سلیمانیه بود. فرماندهان واحد اطلاعات منزل پیر زنی را که …

ادامه نوشته »

تصویر سه بعدی کعبه؛ محل ولادت امیرالمومنین علیه السلام

*عكس سه بعدى زيبا از ركن يمانى ، جايگاهى كه در برابر فاطمه بنت أسد، شكافته شد و ايشان به درون كعبه مشرف شده و مولود مبارك خويش را در جايگاهى درون كعبه، و در نزديكى ركن يمانى از درون، به دنيا آوردند. زيبا آنكه رسول خدا صلوات الله علیه …

ادامه نوشته »

شعر بهاری

  در این هوای بهاری، شدم دوباره هوایی بهار می‌رسد اما، بهار من! تو کجایی؟ چه برکتی، چه نویدی، چه سبزه‌ای و چه عیدی؟ به سال نو چه امیدی؟ اگر دوباره نیایی مقلّبانه به قلبم، هوای تازه بنوشان محوّلانه به حالم، اشاره کن به دعایی مقدرست به فالم، مدبّرانه بتابی …

ادامه نوشته »

خاطره ای از مادر شهید والامقام محمود کاوه

مادر شهید کاوه تعریف می کردند: شبی از شبهای تحصیل، محمود نشسته بود در اتاقش به انجام تکالیف. رفتم برای شام صدایش کنم. گفت: «گیر کرده‌ام در حل ۲ تا مسئله ریاضی. معلم، توپ چهل‌تکه جایزه گذاشته برایش. اگر اجازه بدهی، تا این ۲ مسئله را حل نکنم شام بی‌شام!» …

ادامه نوشته »

ماجرای دعوت شاگرد از استاد برای ناهار

چرا آیت الله مجتهدی دوبار غذا خوردند؟! یکی از شاگردان آیت الله مجتهدی تعریف میکند: یک روز با اصرار بعد از کلاس درس استاد را برای ناهار به منزل خودمون بردم، بعد از یک بار غذا کشیدن، از من خواست دوباره برایشان غذا بکشم! خیلی تعجب کردم، اما چیزی نگفتم. …

ادامه نوشته »

درسی از استاد عابد

آورده اند که، عارفی معروف به نانوایی رفت و چون لباس درستی نپوشیده بود نانوا به او نان نداد و عابد رفت. مردی که آنجا بود عابد را شناخت. به نانوا گفت این مرد را می شناسی؟ گفت : نه مرد گفت : فلان عابد بود نانوا گفت : من …

ادامه نوشته »