مقاومت تبعه جریان است/ «مهدویت» محصول جریان ساز و «حسینیت» روش حرکت بر مسیر به سمت محصول است.
قدیریان طراح صحنه فیلم «ملک سلیمان» با اشاره به اینکه مقاومت تبعهی جریان است، گفت: اگر قرار است تمدنی ایجاد شود، باید «جریانی» وجود داشته باشد؛ در بین شیعیان دو عنصر مهم جریان ایجاد میکند؛ «مهدویت»، این بال عظیم شیعه جایگاه محصول و هدف را دارد و به دلیل داشتن مقصدی متعالی، جامعه را به حرکت تشویق کرده و جریان ایجاد میکند و بال «حسینیت» روش حرکت بر مسیر به سوی محصول است و همچون کاروانی در مسیر رسیدن به مهدویت، آحاد جامعه را با خود و در مسیری امن حرکت میدهد.
گاهی شما ایستادگی را به عنوان یک موضوع مستقل مطرح میکنید، در این صورت یک نوع منظر برای پاسخ نیاز دارد، اما زمانی شما مفهوم ایستادگی را در کنار تمدنسازی قرار میدهید، در این صورت فهم آن، منظری متفاوت را میطلبد. از آنجا که در سوال شما، ایستادگی جهت شکلگیری تمدن مد نظر است، لذا ابتدا باید دید که ایستادگی چه جایگاهی در کنار مجموعه مفاهیم لازم برای تمدنسازی دارد. با این منظر، دیگر ایستادگی را از لوازم اصلی در جهت تحقق این مهم نخواهیم یافت. به این ترتیب، برای رفتن به سوی تمدنسازی، بهتر است ببینیم اصلیترین عنصر و یا عناصر در شکلگیری یک تمدن چیست.
بهتر است مثالی بزنیم. چند سالی است که حرکتی تحت عنوان ماجرای اربعین به راه افتاده و یک جامعه آرمانی را تشکیل داده است. مدینه فاضلهای که متفاوت با دیگر نگرشهاست و مختص تفکر شیعیان است. حال اگر به عنوان یک محقق برای بررسی این پدیده از بیرون به آن بنگریم و نظر اربعینیون را جویا شویم و از آنها بپرسیم که در این سعی و تلاشتان چه قدر مقاومت و ایستادگی دارید و چه قدر تلاش میکنید تا ثابت قدم بمانید؟ ممکن است به شما بخندند و بگویند این حرفها چیست؟ زیرا آنها اصلا به این مسائل فکر هم نمیکنند. در حالی که اگر کسی از بیرون به ماجرا نگاه کند، میگوید مردم این جامعه اربعینی بسیار مقاوم هستند. ولی اگر در داخل اجتماع اربعیون قرار بگیریم و سعی کنیم همچون آنها بنگریم، دیگر بحث مقاومت برای ما پر رنگ نمیشود. ماجرای اربعین گویا یک نوع تمدن جدید است که خداوند آن را شکل داده است. وقتی صحبت از تمدن میکنیم، ابتدا باید با مفهوم تمدن و مقولهای به نام تمدن آشنا شویم.
با مرور نقشههای جغرافیایی و شناسایی مراکز شروع تمدنهای باستانی، یک موضوع مشترک در بین آنها مشاهده میکنیم و آن وجودِ رودخانه است. رودخانهای که در آن آب جریان دارد و مایه حیات و آبادانی است. هر تمدنی ابتدا از کنار یک روخانه و یک جریانی از آب شکل گرفته و مردم در اطراف آن جمع شدهاند و تولید مجموعهای کردهاند. ابتدا شهر و بعد شهرها و سپس در طول زمان، به شکل یک تمدن گسترش پیدا کرده است. جریان آب، یکی از ملزومات اصلی شکلگیری تمدن است؛ لذا اگر قرار است تمدنی ایجاد شود، باید «جریانی» وجود داشته باشد. پس مهمترین عنصر برای تشکیل یک تمدن، وجود یک «جریان» است. اگر آن رود در آن منطقه جریان نداشت، مردم در آنجا جمع نمیشدند.
اندیشکدههای غربی و عبری چندین سال است که بر روی مذهب شیعه تمرکز کردهاند و در این باره تحقیقات گستردهای را انجام دادهاند. آنها در بین شیعیان به دو عنصر مهم اذعان دارند که همچون دو بال عمل میکند. یک بال «حسینیت» و بال دیگر «مهدویت» است. دشمنان وقتی تا این میزان حساس شدهاند و تلاش داشتهاند تا قوه محرکه و انرژیزایی شیعه را پیدا کنند و بفهمند که تمدن جامعه شیعیان چگونه و با چه نیرویی پیش میرود، بیشک به دنبال راهی برای متوقف کردن و سرکوب آن نیز هستند؛ از همین رو مشغول به کار برای قطع جریانِ «حسینیت و مهدویت» هستند؛ بطور کلی دشمن اگر توان حذف هریک از ارزشها را داشته باشد، آن را حذف و اگر توان حذف نداشته باشد، تحریف میکند. با یک نگاه اجمالی میتوان دید که بسیاری از معانی آیات و ارزشهای دینی توسط دشمنان تحریف شده و آنها توانستهاند ارزش مفاهیم را از جایگاه خود خارج و سطح مفهوم را نازل کنند. به قول قرآن یکی از اصلیترین کارهای یهود و کفار «یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ» است. یعنی به قول شهید مطهری (ره) کلام را تحریف معنوی میکنند.
هدفمند بودن دشمنان و اصرار در رسیدن به اهدافشان باعث شده در طی قرنها توانایی زیادی برای فریب مومنین را بیاموزند و جوامع را از درون تهی و مسیر آنها را منحرف کنند. زمانی علنی وارد میشوند و زمانی به گونهای حرکت میکنند که خود مومنین در مقابل اشاعه ارزشها میایستند، همان کاری که با مهدویت کردند. به طور نمونه پس از انقلاب اسلامی، هرکسی که درباره مهدویت صحبت میکرد، به صورت آگاهانه و یا از روی ناآگاهی به او انگ میزدیم که جزو گروه انحرافی «انجمن حجتیه» است. دورهای بود که کسی جرات نمیکرد درباره امام زمان (عج) و مهدویت صحبت کند و همین ترفند به ظاهر منطقی و کوچک باعث شد تا ما بعد از چهل سال در بُعد فرهنگ، احساس تهی بودن کنیم و بزرگان ما به تکاپو بیفتند که حالا چه کنیم.
«مهدویت»، این بال عظیم شیعه جایگاه محصول و هدف را دارد و به دلیل داشتن مقصدی متعالی، جامعه را به حرکت تشویق کرده و جریان ایجاد میکند. بال «حسینیت» روش حرکت بر مسیر به سوی محصول است و همچون کاروانی در مسیر رسیدن به مهدویت، آحاد جامعه را با خود و در مسیری امن حرکت میدهد. متفکرین غربی به دنبال این موضوع هستند که ابتدا جلوی مقصد یعنی مهدویت را بگیرند و سپس کاروان را متوقف کنند.
همانطور که ذکر شد، ابلیس هر عنصری را که نتوانست حذف کند، آن را تحریف میکند. او با ظاهرِ کلمات ارزشی کاری نداشته، اما محتوا و مفهوم آن را تغییر میدهد. به طور نمونه میتوان به بعضی رفتارها اشاره کرد که ما در عزاداریها در تاسوعا و عاشورا در سطح جامعه شاهد آن هستیم.
مقاومت تبعهی جریان است. اگر میخواهید تمدن را بشناسیم، باید جریان شناسی داشته باشیم. وقتی که جریان درست باشد، حرکت، اجتماع، محبت، شور و مقاومت مردمی دنباله آن است. متاسفانه خیلی از افراد تلاش کردند تا این فضا را تغییر بدهند. به طور نمونه زمانی یکی از بزرگان از مسئولان جامعه فرمود: «اگر امام زمان ظهور کنند، همین کارهای ما را با کیفیت بهتر انجام میدهند». این یعنی نزول جایگاه مهدویت در افکار عمومی و جامعه. وقتی یک فرد بزرگی، مهدویت را در دیدگاه مردم تنزل میدهد و به گونهای عنوان میکند که گویی از حضرت آدم تا الان بشریت معطل بودهاند که آقایی بیاید و کارهای خوب شما را با کیفیت بهتر انجام بدهد! این یعنی این که تمام بشریت سرِ کار بودند! امام زمان بیاید پل و جاده و موشکِ با کیفیت بالاتر بسازد!
اگر بخواهیم عملیاتیتر صحبت کنیم باید بگوییم که اگر دشمن بخواهد سپاه را زمین بزند، باید در ابتدا مهدویت را منحرف و در ادامه زمین بزند. به همین دلیل است که آنها به طرق مختلف عمل میکنند. گاهی بُعد خونریزی را در زمان ظهور امام زمان (عج) مطرح میکنند و در اذهان مردم، ظهور را مساوی قتل عام قرار میدهند، در حالی که اصلا اینگونه نیست و گاهی مطرح میکنند که امام زمان همین کارهای ما را انجام میدهد، البته با کیفیت بالاتر. شنونده به فکر فرو میرود و به کارهای این افراد نگاه میکند و این سوال برایش پیش میآید که آیا ارزش داشت به خاطر کارهای این افراد، این همه شهید بدهیم و سختی و مشقت بکشیم! این یعنی تنزل جایگاه ظهور امام زمان (عج) که بهدنبال آن تحریف مهدویت است. اگر آنها در انجام این اهداف خود موفق شوند، میتوانند سپاه را هم خلع سلاح کنند، زیرا با نبود مهدویت، کار دیگری برای سپاه نمیماند چرا که دیگر مقصدی ندارد.
اگر قرار است تمدنی شکل بگیرد –آنچنان که مورد نظر رهبر انقلاب نیز هست و ایشان مدام دعوت به حرکت، پویایی و تلاش میکنند که در واقع تولید انرژی جریانساز است- باید بدانیم که تنها با تکیه به مقاومت مردم نمیتوان جریان ایجاد کرد، چون مقاومت یک تبعه است. مسیرهای کلان فرهنگی را نمیتوان با تکیه صرف به مردم جهت داد، چرا که مردم تابع نفس خود و جریانات تبلیغی جامعه هستند. مردم کسانی هستند که یک روز در راهپیمایی به خاکسپاری شهید سلیمانی آن گونه شگفتی میآفرینند و عده دیگر از مردم، روز بعد از آن در خیابانها تصویر آن شهید را پاره میکنند. در بُعد ایجاد ساختارهای کلان تمدنی و اعتقادی نباید تکیه بر مردم و تبعیت از خواست آنها کرد. ما باید ببینیم که برنامه خدا چیست؛ نحوه و مسیر و ایجاد تمدن اسلامی در حیطه خواست و اراده الهی و اهلبیت (ع) به عنوان کارگزاران خداوند است و به مردم ارتباطی ندارد، زیرا مردم در درون این تمدن قرار دارند و باید مطیع ولیِّ خدا باشند.
امام (عج) در مسیر تحقق و ایجاد جامعه اسلامی شرایطی فراهم میکنند که مردم با میل و رغبت شدید، ایستادگی و مقاومت کنند، مانند راهپیمایی اربعین حسینی. اگر به یاد داشته باشید، زمانی بود که داعش قدرت داشت و چند سال اعلام میکرد که اگر به اربعین بیایید، شما را قتل عام میکنیم، همه را نابود میکنیم. اما مردم در ایام اربعین راه میافتادند و به اربعین میرفتند، انگار نه انگار که داعشی وجود دارد. این ترس را چه کسی از بین برد؟ این مردم همان مردمی هستند که وقتی قیمت بنزین بالا میرود، احساس میکنند زندگی آنها دچار چالش جدی شده و به این دلیل به خیابانها میریزند. چه کسی دلهای اربعینیون را آرام کرد و با خود برد؟ اگر میخواهیم درباره تمدن اسلامی حرف بزنیم باید ابتدا مولایمان را بشناسیم و درباره برنامههایش فهم و آگاهی داشته باشیم. تا وقتی که از منظر درست به این مقوله و مقولههای امثال آن نگاه نکنیم، هزاران سمینار و خرجهای میلیاردی به جایی نخواهد رسید.
در چهار سال متمادی در مراسم اربعین، چهار سمینار در کربلا و در روز اربعین به همت تعدادی از دلسوزان برپا کردیم و تلاش شد تا با همفکری بین علما، به این سوال پاسخ دهیم که آیا ماجرای اربعین یک امر خدایی است یا نه؟ همه علمایی که از چند کشور در این سمینار حاضر بودند این موضوع را تایید کردند که این امر، امری الهی است. اما کسی پاسخ و جوابی برای این سوال نداشت که برای این شرایط، باید چه کاری انجام دهیم و رفتار در قبال این امر الهی چیست. زیرا عموم ایشان در بُعد ولایت از منظر قرآنی کار نکرده بودند. ما همه به اهل بیت اعتماد و اعتقاد داریم، اما هیچگاه نمیپرسیم که برنامه مولایمان چیست؟ برنامه امام زمان (عج) را نمیدانیم و نمیخواهیم بدانیم.
صحیحترین نوع رابطهی دوستی و مودت بین ما و اهلبیت (ع) این است که در درجه اول با ایشان و برنامههای ایشان آشنایی داشته باشیم. در فضای ظهور و زمان ظهور، صرفاً جلسات گریه و زاری جواب نمیدهد. ما در طی سالهای بعد از انقلاب بارها شاهد بودیم که امام عصر (عج) از جانب خدا بر روی زمین کارهای بزرگی انجام دادهاند. ما باید خود را با خلیفه خدا هماهنگ کنیم. اگر میخواهیم تمدن اسلامی را با رهبری و امامت اهلبیت (ع) ایجاد کنیم، باید با برنامههای مولا آشنا باشیم، اما این موضوع برای ما پر رنگ نیست. ما قرآن را در اختیار داریم، چرا از امام (عج) برنامه تمدنساز را درخواست نمیکنیم؟! آیا به حیّ و حاضر و ناظر بودن ایشان اعتقاد و اعتماد نداریم؟!
حتماً ماجرای «شیعیان بحرین و انار» را شنیدهاید. نقل است که شیعیان بحرین در یک فتنهی برپا شده توسط دشمنان، از سوی حاکم زمانشان مورد اتهام و تحت فشار قرار گرفتند. مشکل ایشان به استیصال کشیده شد و از حاکم سه روز مهلت خواستند و در پی آن، متوسل به امام زمان (عج) گردیدند. بهترین علمایشان را جدا کردند و از میان ایشان سه نفر را برگزیدند تا آن سه در سه روز متوالی متوسل شوند. دو روز اول خبری نشد، ولی در روز سوم ملاقات محقق شد و آنها جواب سوال خود را دریافت کردند. آن عالمی که توفیق تشرف داشت، از مولا گلگی کرد که چرا زودتر به کمک آنان نیامدهاند؟ امام پاسخ دادند که شما خودتان سه روز مهلت گرفتید، اگر یک روز مهلت میگرفتید، من هم همان روز اول میآمدم. شما هر زمان بخواهید ما کنار شما هستیم. از همین رو به علمای بزرگ خودمان عرض میکنم که شما که نایبان عام امام هستید، از ایشان بخواهید تا مولا برنامه خود را به شما بگویند. باید قائل به این موضوع باشید که امام در حال انجام برنامهها و کارهایشان هستند و ما باید در راستای برنامههای ایشان حرکت کنیم. بسیاری از افراد اصلا به این موضوع قائل نیستند که امام عج برنامه دارد.
ما اگر میخواهیم درباره تمدن صحبت کنیم باید از مجرای خود آن صحبت کنیم. تمدن اسلامی اصلا ارتباطی به دموکراسی ندارد. در تمدن اسلامی، افراد بندهی خدا و آزاد از یوغ استعمار و استثمار سایر انسانها و متکبرین و زورگویان هستند. ایشان از طریق سلسله ولایت بند به خداوند هستند. منظور این نیست که در تمدن اسلامی دموکراسی به معنای آزادی وجود ندارد و مردم در اداره و پیشبرد کارهای اجتماعی دخیل نیستند، اما ماجرا به این صورتی که امروزه در جامعه و دنیا رواج دارد، نیست. دموکراسی در تمدن اسلامی اینگونه که عدهای دغلباز بتوانند مردم را فریب دهند، نیست. دموکراسی در تمدن اسلامی بدون فریب و با حضور حداکثری مردم همراه است. متاسفانه امروز به این دلیل که ما در جامعه، دموکراسی را با شیوههای مرسوم در تمدنهای غربی اجرای کردهایم، دچار مشکل شدهایم. ما از یک طرف در کشور مقولهی ولایت فقیه را داریم که برگرفته از رکن رکین اسلام و تشیع، یعنی ولایت اهلبیت (ع) است و از طرف دیگر کسانی را در این کشور داریم که عملاً اعتقادی به ولایت فقیه نداشته و به فرمایشات ولیّ گوش نمیدهند و به تبع آن، وضعیت عجیب و غریبی به راه افتاده است. از اینجا مشخص میشود که مسئولین ما به این معتقد نیستند که خداوند برنامهای دارد. شما توجه کنید که در کشمکش بین این دو تفکر چه میزان از انرژی و هزینه جامعه در حال اتلاف شدن است. یکی به ولایت قائل است و دیگری در عمل به ولایت قائل نیست. جامعه تا کی باید این عذاب را تحمل کند؟
لازم است این موضوع را درک کنیم که محوریت تمدن اسلامی، حکم الهی از مجرای ولایت است.