بسم الله الرحمن الرحیم
(إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحيمُ)
هان ای پرستوی مهاجر!
وقت هجرت، میشود نزدیک
چه کردی در این عمر کوتاهت؟
که نگردد قیامتت تاریک!
بال بگشا و بره از دنیا
جایگه تو، غم و اسارت نیست
رو به سوی نور کن و رو بالا
آخر قصهی تو دنیا نیست
موسم شهادت مادر س
موسم وصال و پرواز است
موسم جرعه جرعه نوشیدن
ز جام عشق، کنون باز است
سبیل هدایت بر تو بگشاید
حب او، گر به چشم شُکر بینی
رفته رفته رهاندت از نفس
هرچه نیک بینی، ز او بینی!
بوده آرزوی تو همواره
لحظه ای در نگاهش چشم دوزی
این گره، گره خواهد گشود
تو را، ز این اسارتِ هر روزی
نوش آن آب گوارا را
ز دستان پر محبت مادر (س)
نذر کن که باشی برای مهدی (عج) او
نه یک سرباز، بل غلامی کَهتر
اگرکنون حالی خوش
گرفته است، دلت را در بر
بدان که مادر (س) گشته نزدیکت
بگیر دامانش، بگو مادر(س)!
او بَرَد تو را با خودش بالا
ذکر کن، نعمت سفرهی کریم
رسیده وقت اعترافش حالا
که همواره بوده او بَرّ و رحیم