آیتالله مصباح چند بار به ما فرمودند به احمدینژاد بگویید و ما هم گفتیم. فرمودند به احمدینژاد بگویید این مشایی شما را زمین خواهد زد. آیتالله مصباح یک بار از قم به منزل ایشان رفتند. سه ساعت با ایشان صحبت کردند.
برنامه تلویزیونی دستخط این هفته با حضور حجت الاسلام قاسم روانبخش عضو شورای مرکزی جبهه پایداری انقلاب اسلامی پخش شد. متن کامل گفتگو با ایشان را در ادامه میخوانید:
مهمان ارجمند این هفته ما، اگر بخواهم خیلی خلاصه درباره ایشان بگویم، از روحانیون شناخته شدهای است که حوزه فعالیت او بیشتر در قم هست. حوزههای علمیه و البته فضای سیاسی کشور سردبیر یکی از نشریات مهمی است که معمولاً طلاب آن را پیگیری میکنند و البته آدمهای سیاسی و فضاهای سیاسی کشور هم آن را پیگیری میکنند.
از شاگردان برجسته آیتالله مصباح یزدی است و خودش هم اهل یزد و شهرستان میبد است. همیشه حرفهای گفتنی زیاد دارد و صحبتهای ایشان بازتابهای فراوان دارد. برخیها از ایشان به نام یکی از چهرههای تند اصولگرایی نام میبرند و برخیها هم معتقدند ایشان یک چهره معتدل اصولگراست، ولی بسیار بر آرمانها و ارزشهای انقلاب اسلامی متعهد است و پافشاری میکند.
در خدمت حجتالاسلام و المسلمین جناب آقای قاسم روانبخش عضو شورای مرکزی جبهه پایداری و عضو هیات علمی موسسه امام خمینی(ره) هستیم.
*سلام، خیلی خوش آمدید.
سلام علیکم و رحمة الله. من خدمت حضرتعالی و همه دستاندرکاران برنامه و همه بینندگان عزیز سلام عرض میکنم و از حوصلهای که به خرج خواهند داد برای این برنامه، تشکر میکنم.
*نمیخواستم اینطور شروع کنم ولی چون آخر صحبت ابتدائی بنده در معرفی شما این بود که برخی شما را از روحانیون تند میدانند، گفتنم این را بپرسم که چرا در هر اتفاقی که در قم رخ میدهد، هر اعتراضی و شلوغی که میشود حضور هم نداشته باشید، مثلا در استان آذربایجان شرقی هم باشید، میگویند این کار روانبخش است.
این واژه «تند» یک برچسب است. برای کسانی که صریحالهجه هستند و بدون رودربایستی حقایق را بیان میکنند. هر کسی یک وظیفهای دارد؛ مقام معظم رهبری در سال 89 که به قم تشریف آوردند و 11 روز در حوزه تشریف داشتند، فرمودند فرزندان انقلابی ما در حوزه را متهم به تندروی نکنید. این کار دشمن است و البته فرزندان انقلابی هم باید متوجه باشند کاری نکنند دیگران بتوانند آنها را متهم کنند.
تشخیص ما این است آنچه ولی خدا میفرمایند واجبالاطاعه است. من به یاد دارم مثلاً یکی از حرکتهایی که ما در قم کردیم تحصن مسجد اعظم بود.
*زمان دولت اصلاحات بود؟
در دولت اصلاحات.
*و کاریکاتوری که علیه آیتالله مصباح کشیدند.
یک کاریکاتوری کشیده بودند، ولی آن جرقه بود که حوزه تکان خورد ولی بیشتر نگرانی حوزه برای مسائل فرهنگی بود. همان زمان ما سه روز در مسجد اعظم تحصن کردیم. جامعه محترم مدرسین پیوستند، آیتالله جوادی آملی در همان جا سخنرانی کردند، آیتالله میانجی صحبت کردند، در همان شرایط حضرت آیتالله مشکینی تشریف آوردند و …
*پیغام آقا را آوردند.
پیغام آقا را آوردند که مالک اشترها برگردید. پشت تریبون رفتم و گفتم حضرت آیتالله مشکینی تشریف آوردند، پیامی از سوی رهبری عزیزمان آوردهاند. ما نمیدانیم این پیام چیست ولی هرچه باشد بر دیده منت میگذاریم. حتی اگر پیام این باشد که ما همین الان اینجا را ترک کنیم، بدون اینکه یک صلواتی بفرستیم ترک میکنیم و میرویم. همه تکبیر فرستادند و اعلام آمادگی کردند و بعد خدمت آیتالله مشکینی عرض کردم که برای صحبت تشریف بیاورند.
ایشان همان جمله را فرمودند که مالک اشترها برگردید، جان علی در خطر است. این جمعیت حرکت کرد و از مسجد بیرون رفتیم. البته نیمه شب «پرتو» را بستند. روزنامه «آزاد» توهین کرده بود ولی صبح که من از خواب بیدار شدم دیدم سایتها اعلام کردند هفتهنامه «پرتو سخن» کاملاً تعطیل شده بود.
*آن زمان گفته بودند توهین به آیتالله منتظری شده است.
با همین عنوان بود، در حالی که هیچ ربطی به توهین هم نداشت. یک مقالهای بود که یکی از دوستان نوشته بود و طرحی که آن طرح در نشریه «صبح» مدتها قبل چاپ شده بود. ما اجازه از آقای مهدی نصیری گرفته بودیم چون بودجه نداشتیم. آن وقت هم مانند الان نبود که اینترنت باشد و همه چیز در فضای مجازی باشد و بتوانیم استفاده کنیم. من از آرشیو صبح استفاده میکردیم ولی آنها تحت عنوان این که به مرجع تقلید اهانت شده، آقای مهاجرانی (وزیر وقت ارشاد) بدون اینکه جلسه تشکیل شود حتی لغو پروانه کرد.
*آن چه سوال پیش میاید درباره تحصن و پیغامی که حضرت آیتالله مشکینی از سوی آقا آوردند است. آقا آدمی نیستند که بخواهند به تهدیدات علیه خود اهمیت دهند. آن زمان اتفاقی افتاده بود ولی واقعاً پیگیری کردید ببینید آقا چرا گفتند تمام کنید؟
شاید یکی از دلایلش این بود – حالا آن زمان خیلی در مسائل سیاسی پختگی نداشتیم و جوان بودیم – ولی بعدها که پیگیری کردیم یکی از دلایل این بود که انتخابات نزدیک بود. انتخابات مجلس بود. تقریباً اواخر بهمن انتخابات مجلس ششم بود. تحصن یک هفته یا حدود 10 روز قبل از انتخابات بود. شاید نیاز بود کشور در فضای آرامی باشد.
نکته دوم این که آقای خاتمی تهدید به استعفا کرده بود که اگر این روال پیش برود من استعفا میدهم، چون تحصن تنها منحصر به مسجد اعظم نشده بود. چند بازار مراکز استانهای کشور در حمایت از تحصن بسته شد. جامعه مدرسین پای کار آمد و بزرگانی همچون آیتالله مشکینی و آیتالله جوادی در تحصن سخنرانی کردند. اینطور نبود که فقط چند تا طلبه جمع شوند. این خیلی سنگین بود.
از طرفی هم من از برخی آقایان شنیدم که آقای هاشمی رفسنجانی در مجمع تشخیص بیانیه داده بود و از تحصن حمایت کرد.
*فکر میکنم سال 85 بود که آقای هاشمی به قم آمدند. درست است؟
بله.
*آنجا هم یک اتفاقی برای ایشان افتاد و گفتند محوریت آن با شما بوده است؟
من اصلاً در قم نبودم ولی هر کار انقلابی که صورت میگیرد اول سراغ کسانی میروند که ببینند کار آنها است یا خیر. ان زمان در یزد سخنرانی داشتم، در زارچ یزد بودم که این جریان اتفاق افتاد.
*واقعاً روح شما هم خبر نداشت.
خیر. اطلاعی از این قضیه نداشتم.
*فکر میکنید حرکت خوبی بود؟
به نظر من آن حقیقتی که از آن جلسه منعکس شد، دو نوع برخورد بود. آن طلبهای که بلند شد و سوال میکرد، یک طلبه فاضل حوزوی بود که اتفاقاً نماد قلم در دست داشت و او میگفت من سوال دارم. میشد مثلا این سوال را – مگر جلوی مقام معظم رهبری تاکنون سوال نشده است؟ کسانی که نوبت هم ندارند یکباره یکی بلند میشود و میگوید من حرف دارم – به نظر من ایشان (آقای هاشمی) میتوانست بگوید ایشان تشریف بیاورند من بعد از جلسه در خدمت ایشان هستم. بهترین راه همین بود. سوال را پاسخ میدادند.
من مواردی دیدم که در سفرهای استانی حضرت آقا یکی بلند شده و صحبت کرده است و ایشان هم با کسی برخورد نکردند. به نظرم نوع برخوردی که شد این مسئله را به این شکل درآورد والا حالت طبیعی جواب داده میشد، سوالی بود که طلبه داشت.
*آن زمان شما را احضار هم کردند؟
بله. یک بار از من خواستند و من دادگاه ویژه روحانیت رفتم و گفتم من نبودم و دلیلی ندارد که شما … همان یک جلسه بود.
*سوالی که طلبه بلند میشود جواب نمیدهند و اوضاع آنجا بهم میریزد.
بله، آن طلبه را گرفتند و کتک زدند.
*از سوی دیگر هم ظاهرا تعرضی به آقای هاشمی هم میکنند.
نه. هیچ اتفاقی رخ نداده بود. آنهایی که آنجا بودند و گزارش به من دادند، من بعداً پرسیدم این طور نبود. آن طلبه را اگر میگفتند بیایید و صحبت کنید و یا ما در خدمت شما هستیم…
*بعد از این که طلبه را کتک زدند آنجا متشنج میشود.
بالاخره چند نفر بلند میشوند که چرا میزنید و یکی میگوید چرا اینطور میکنید. یکی دو نفر به حمایت او بلند شدند.
*قضیه 22 بهمن آقای لاریجانی هم قضیه آخر بود که ما خدمت آقای آقاتهرانی بودیم ایشان به نقل از آیتالله مصباح گفتند که پیغام برای آقای لاریجانی بردند که …
آن هم همینطور بود. من استاد «طرح ولایت» هستم. آن روز در طرح ولایت دانشجویی در جُلفا بودم. آنجا متوجه شدم که در قم چنین اتفاقی رخ داده است. بعداً یکی از انگشتهای اتهام به سمت ما رفت و حلقه «نشریه پرتو» را برخی از آقایان در مجلس مطرح کردند. مانور بدی دادند و واقعاً بیتقوایی شد. اجازه ندادند آن چه از تریبون مجلس خواندند، مدیر مسئول هفتهنامه پرتو نامهای نوشته بود به آقای لاریجانی که شما که از تریبون مجلس پرتو سخن را متهم کردید، این حق ما است که از تریبون مجلس از خود دفاع کنیم. هیچ ربطی نداشته ولی حاضر نشدند این را از مجلس بخوانند.
اتفاقاً در آن ماجرا 70-60 نفر را احضار کردند و بنده هم در یک جلسه جداگانه با یکی دو تا از دوستان رفتیم. من در آنجا برای کسی که بازپرسی میکرد، توضیح دادم و برای ایشان ثابت شد اصلاً چنین چیزی نبوده است. تبرئه شدیم ولی مجدداً به رغم اینکه تبرئه شدیم و ربطی هم نداشت، دوباره اعتراض گذاشتند.
*برای برخی سوال است که الان فضای قم چگونه فضایی است؟ فضای واقعی قم. برخی معتقد هستند جریان نفوذ در برخی جاهای قم هم نفوذ کرده است. این را قبول دارید؟
بله. امام (ره) در منشور روحانیت آوردهاند که روحانیون جوان مراقب باشید، جریان سکولار که در لایههای حوزه مخفی شده دوباره سربرنیاورد که روزی در حوزه حاکم شود. برخی از مراکز در حوزه هستند که از جاهایی تامین میشوند.
*از کجاها مثلاً؟ بحث شیعه انگلیسی منظورتان است؟
یکیش این است که اگر مراکز امنیتی دنبال کنند، روشن میشود و دستهای آنها خیلی پنهان نیست. مثلاً این پولها را از کجا میآورند. مثلاً کسانی که مقلدی به اندازه تعداد انگشتان دست ندارند، ولی پولدار هستند! اینها که وجوهات نمیگیرد. امام میفرمودند ممکن است تا مرجعیت هم افرادی را بسازند. البته اینها جایگاهی در حوزه ندارند ولی به هر حال ممکن است تاثیرات خود را در برخی جاها بگذارند.
*به غیر از قضیه شیعه انگلیسی چطور؟
به نظرم جریانهای سکولار و جریانهای به اصطلاح روشنفکری غربی هم در حوزه نفوذ دارند.
*همین الان؟
بله. مراکزی هستند. حالا نام بردن آن خیلی مطلوب نیست ولی مراکزی هستند که الان کار میکنند. از بدنه حوزه نیرو میگیرند.
*جریان اصیل حوزه چطور باید حرکت کند که از این آفتها در امان بماند؟ چون مردم قوه تشخیص 100 درصدی ندارند. ممکن است به پای همه بنویسند.
شاخصههایی وجود دارد که آن شاخصهها میتواند راهنمایی کند. یکی از شاخصها این است، بالاخره آن مجموعه و یا موسسهای که در حوزه کار میکند، چه اهدافی دارد؟ گاهی مواضع عوض میشود. مثلا دولتی میآید برای اینکه این دولت خوشش بیاید شعارش را تغییر میدهد ولی برخیها اینطور نیستند. اگر سخنان آیتالله مصباح را از ابتدای انقلاب تا امروز مطالعه کنید، هیچ تزلزلی در موضع ایجاد نشده است. همان حرفهایی که ابتدای انقلاب بیان کردند، درسها و کتابها موجود است، امروز هم همان را بیان میکنند.
* شما معتقد هستید که انگیزههای دینی مردم کمرنگ شده است؟
به نظر من با این تلاش گستردهای که دشمن کرده است، نه.
*یعنی به نسبت کارهایی که آنها کردهاند.
به نسبت کارهایی که کردهاند، نه. یعنی وقتی نگاه میکنید در این شرایطی که زندگی میکنیم که شرایط بستهای نیست، هیچ کجای دنیا این آزادی که ما داریم را ندارند، که بهایی و لائیک و هر کسی هر چه تولید میکند در فضای مجازی میریزد، مسائل امنیتی و غیرامنیتی و هرچه باشد این چنین است. هیچ قانونی ندارد. مطبوعات قانون دارد ولی برای این هنوز هیچ قانونی ننوشتهاند و آزاد است. در چنین فضایی اینطور جوانان ما پای دین بایستند، این راهپیمایی اربعین ما است، این شبهای احیای ما است، این محرم و عاشورای ما است، این نشان میدهد دشمن موفق نبوده است. فکر میکردند با این حرکت میتوانند اعتقادات را تضعیف کنند ولی خب به این معنا هم نیست کسی زخمی نشده است.
الان اگر جنگی اتفاق بیفتد من معتقد هستم 10 برابر اول انقلاب مردم در صحنه هستند و جوانان ما پای کار هستند. از سوی دیگر ما هم کار کردهایم. یعنی آنها که کار کردهاند، در این جبهه هم کار شده است. مثلا فرض کنید تلویزیون برنامههای خوبی دارد، برنامههای مفیدی که در ماه مبارک رمضان دارد، در ماه محرم دارد، تلویزیون بسیار موثر است. برنامه سمت خدا، صحبتهای آقای قرائتی و امثالش تاثیرگذار است.
یا کارهای اساسی که در دانشگاهها انجام میدهیم. مثلاً طرح ولایت دانشجویی که حضرت آقا خیلی اصرار دارند این گسترش یابد و کشوری شود. 5 هزار دانشجو در تابستان در فرصت 40 روزه… الان بیش از 12 هزار دانشجو تقاضای شرکت در طرح ولایت کرده ولی ظرفیت ما حدود 5 هزار نفر است.
*قبول دارید به تناسب هجمه دشمن فعالیتهای ما گسترده نبوده است؟ کلی منظور است، چه دولتی و چه حوزوی و چه دانشگاهی در نظر بگیرید.
بله همین طور است. لذا حضرت آقا از مسئولین که گلایه دارند و فرمودند من امیدی ندارم. آنهایی که باید فرمانده میدان جنگ فرهنگی باشند، برخیهایشان فرمانده دشمن شدند.
*آیا مراجع اعظام ما آنطور که باید و شاید از مرتبطین خود به خصوص بیوتشان، با آن حساسیت حفاظت میکنند؟
در تلاششان هست که حفاظت کنند.
*که از اسم آنها خدای ناکرده سواستفاده نشود.
بله، نهایت تلاش را مراجع و بزرگان ما دارند. ما از نزدیک که در قم میبینیم نسبت به این امر دغدغه دارند ولی لباس نفوذ مشخص نیست. آن مراجعی که خیلی حساسیت دارند، شاید نتواند ولی همین که میفهمد و متوجه میشود خوب است. من خودم دیدم. برخی از افراد در برخی بیوت نفوذ کرده بودند، همین که روشن شد آن را تمام کردند و خودشان به مراکز دادگاه ویژه روحانیت معرفی کردند و پیگیری کردند و حتی لباس را از آن فرد گرفتند؛ در حالی که فرد کلیدی یک دفتر خاصی بود. آنها حساس هستند.
*این را قبول دارید قدری مراجع اعظام ما ارتباط با مردم را باید پررنگتر کنند؟
در سن و سالی که مراجع دارند، مثلاً برخی از مراجع ما نزدیک به 100 سال هستند، 90، 95 و 100 ساله هستند …
*چون یک کلمه این بزرگان که بیان میکنند و بعضاً شده تذکر میدهند وضع مردم این چنین است و بد است، خیلی بر مردم تاثیرگذار است.
دقیقاً. مواضعی که بزرگان ما غالباً در حوزه میگیرند نشان میدهد مطالب به دست آنها میرسد. مثلاً درباره فضای مجازی برخیها گزارشی به یکی از آقایان داده بودند که اینطور نیست و فضای مجازی خیلی خوب است؛ مثلا رساله شما در آن است و مسائل شما در آن پخش میشود، قرآن در آن است. این مسائل را جمع کرده بودند و نزد مراجع برده بودند. گفته بودند اینهایی که به شما نشان میدهند اینها فیلترشکن دارند و به شما نشان دادهاند. طلبهها گفتند همین الان از هر گوشی که شما در دفتر خودتان دارید، مثلاً همین آبدارچی دفتر شما، گوشی که اندروید باشد بیاورید تا امتحان کنیم. اگر فیلترشکن ما داریم این فرد ندارد. این اینستاگرام، این تلگرام است. بعد آن مرجع بزرگوار در برابر آقایان موضع تندی گرفتند. این ارتباط وجود دارد که در جریان قرار میگیرند که نمیتوانند مرجعی را کانالیزه کنند و بگویند قضیه این است.
*وضعیت اقتصادی مردم به چه صورت است؟
وضعیت اقتصادی مردم وضعیت خوبی نیست. مخصوصاً در یک سال و اندی که گذشته است. طبقات متوسط و زیر متوسط جامعه واقعاً تحت فشار هستند. برای تامین مایحتاج اولیهشان دچار مشکل هستند ولی تحمل میکنند. شاید علتش هم دو مورد باشد. یکی اینکه اگر تحمل نکنند ممکن است دشمن از این استفاده کند و دیگر اینکه ممکن است وضع از این بدتر شود. قدرت خرید مردم دو سه برابر کاهش داشته است.
*بیش از 90 درصد وعده هایی که دولت در حوزه اقتصادی و سیاسی داده محقق نشده است. این را شما بیان کردید.
بله. همینطور میبینم.
*همین طور میبینید؟
بله. وعدهها تحقق پیدا نکرده است. بعداً میگویند چرا شما عملکرد مثبت را بیان نمیکنید. خب باید ببینیم تا بگوییم. وعده 100 روزه محقق شد؟ بعداً انکار کردند که ما اصلا نگفتیم! اینکه وعده دادند و گفتند به مرحلهای می رسیم و کاری خواهیم کرد که مردم یارانه نگیرند، بلکه به دولت یارانه بدهند؛ الان وضعیت اینطور است؟ چنان رونق تولید ایجاد خواهیم کرد که وضع مردم بسیار خوب میشود که خودشان یارانه نمیخواهند. واقعاً این اتفاق افتاده است؟ رشد تولید افزایش یافته است؟ کسب و کار رونق پیدا کرده است؟ بیکاری مهار شده است؟ تورم کاهش داشته است؟ پول ملی ارزش یافته است؟ به پاسپورت ایرانی عزت بخشیده شده است؟ هیچ کدام از اینها را نمیبینیم اتفاق افتاده باشد.
*ولی دولت هم تحت شدیدترین فشارها است.
طبیعی است. علت این است که برنامه نداشته است. اگر برنامه داشته باشد و طبق برنامه جلو برود… تمام برنامه دولت در یک چیز خلاصه میشود و آن برجام و مذاکره است. فکر میکردند اگر با امریکاییها مذاکره کنیم آنها خواهند آمد و محدودیتها را برمیدارند و اگر تحریمها و محدودیتها برداشته شد، سرمایهگذاری خارجی میآید و همه چیز درست خواهد شد. الان شما میخواهید مذاکره کنید این کار را انجام دهید، ولی اقتصاد مقاومتی که حضرت آقا فرمودند را جدی بگیرید. همچنان برخی از این آقایان امیدوارند که مثلاً باز هم در انتخابات آینده دموکراتها پیروز شوند و آمریکا به برجام برگردد و انشالله همه چیز درست شود. خود آقای اوباما اولین ناقض برجام بود؛ چه امیدی است؟
*گفتهاید من این دولت را بیشتر کارگزارانی میدانم تا اصلاح طلب!
در میان اصلاحطلبان به نظر من، آن پدر اصلیشان کارگزاران هستند. از این جهت گفتم چون ماجرای اصلاحطلب از دل دولت کارگزاران بیرون آمد. آقای شمسالواعظین در یکی از اظهاراتش بیان میکند که دولت اصلاحات از رحم دولت توسعهگرای آقای هاشمی و کارگزاران بیرون آمد. یعنی دوم خرداد محصول حرکت کارگزاران است.
ابتدا یک تنشهایی با هم در یک برهه پیدا کردند ولی اینها جمع شد و خود رئیسجمهور بیشتر کارگزارانی است تا جریان اصلاحات و آقای هاشمی پشتش بود، به عنوان پدر معنوی کارگزاران. در خود دولت اصلاحات هم اگر به یاد داشته باشید نیروهای اصلی کارگزارانی بودند.
*ولی آقای روحانی خود معتقد است معتدل و اعتدالگرا است.
باید معنی معتدل را پیدا کنیم. خود ایشان هم در یکی از نطقهایش در مازندران در ایام انتخابات یک بار بیان کردند که دولت ما دولت اصلاحات است.
*«پرتو» الان هفتگی چاپ میشود؟
بله.
*چقدر تیراژ دارید؟
تیراژ پرتو نزدیک به 8 هزار نسخه است.
*هفتگی برگشت هم دارید؟
بله.
*چقدر است؟
تقریباً نصف نصف است.
*فکر نمیکنید خیلی کم است؟
بله.
*علت را چه میدانید؟
علت ضعف بودجه است؛ چون هفتهنامه «پرتو» از زمانی که این دولت تدبیر و امید آمدند یک ریال یارانه به ما ندادند، در حالی که برخی روزنامهها 800-700 میلیون و حتی یک میلیارد داده می شود. بنا بود یارانه کاغذ روزنامهها را بدهند. حتی مراجعه هم کردیم و گفتند نمیدهیم.
*اگر شما مطالب جذاب تولید کنید مردم دنبال این میروند، حتی اگر با قیمت بالاتر باشد.
بقیه روزنامهها هم همین وضعیت را دارند.
*بله.
اگر دم دکهها بروید …
*اوضاع خوبی ندارند.
همه آنهایی که 800-700 میلیون میگیرند در واقع با یارانهها زنده هستند. شاید باور نکنید ولی هفتهنامه پرتو با یک نیرو اداره میشود؛ یک نیرو داریم. بقیه نیروها را مرخص کردیم و رفتند، چون پول نداشتیم.
*شما متولد 1337 در شهرستان میبد استان یزد هستید.
بله.
چه سالی ازدواج کردید؟
سال 1357 ازدواج کردم.
20 ساله بودید.
بله.
چطور آشنا شدید؟
برادرخانم من طلبه و روحانی است. آقای شیخ ناصر دهقانی.
همین آقای دهقانی که مدیرمسئول «پرتو» هستند؟
نخیر؛ با ایشان از موسسه آشنا شدیم. آقای شیخ ناصر دهقانی با مرحوم حجتالاسلام یحییزاده که نماینده میبد بودند، با هم طلبه شدند. ما چند سال جلوتر از آنها بودیم. آن زمان طلبهها با هم رفتوآمد خانوادگی هم داشتند. ما هم میبدی بودیم و آنها هم میبدی بودند.
*تفتی هستند؟
نه. خانوادهها میبدی هستند. اما فیروزآبادی هستند و ما اهل محمودآباد میبد هستیم. بالاخره در یک روزی که خانه آنها رفته بودیم متوجه شدیم خواهری هم دارند. رفتیم و تقاضا دادیم، البته خانم ما آن زمان کم سن و سال بودند. آن زمانی که ازدواج کردیم من 19 ساله بودم. سال 56 عقد کردیم ولی 57 ازدواج کردیم.
*خانم شما چند ساله بودند؟
ایشان 13 ساله بودند. من 19 ساله بودم.
*چقدر مهریه بود؟
14 سالگی هم خداوند اولین فرزند را به ایشان داد.
*ماشاالله. مهریه چقدر بود؟
مهریه دو دنگ منزل که در قم داشتیم دادیم. خانهای 70 متری داشتیم و کل خانه آن زمان 40 هزار تومان بود و دو دنگ آن خانه را به نام ایشان کردیم.
*یک سومش.
بله، نیم دنگ هم خانه پدری بود که پدر ما از خانه خودشان دادند.
*عقد را چه کسی خواند؟
مرحوم آیتالله اعرافی خواندند.
*پدر آیتالله اعرافی؟