.
شهید نعمتالله آچکزهی، نوجوان ۱۵ سالهای که در کرمان چشم به جهان گشوده بود و در کنار درس خواندن، سفره، توپ پلاستیکی و آدامس میفروخت.
با وجود سنّ کمش، خانوادهاش ضمن نشان دادن باقیمانده آدامسهای فروخته نشدهاش به تیم مستندساز خبر فوری، از علاقهاش به خواندن اشعاری در طلب شهادت بسیار میگفتند.
علاقه ویژهای نیز به سرود «سلام فرمانده» داشت و مدام آن را تکرار میکرد.
چفیه متبرک به مزار حاج قاسم و پرچم ایران را به خانه آورده بود و خیلی به آن احترام میگذاشت.
شاید تعجب کنید که یک خانواده افغانستانی، اهل سنت و از قوم پشتون (همقومیت با طالبان) چرا باید این اعتقادات را داشته باشد؟
مادر شهید نعمتالله میگوید: «این سال آخر من به نعمتالله گفتم که نعمتالله! من مریضم و امسال به مراسم سالگرد حاج قاسم نمیآیم.
گفت مادرجان بیا برویم، من خودم برایت تاکسی میگیرم.
تا نصف راه من را با اتوبوس برد و رسیدیم به جایی که دیگر راهها بسته بود.
خیلی تلاش کرد که برای من تاکسی بگیرد ولی نمیشد.
آرام آرام و پیاده رفتیم گلزار شهدا.
آنقدر حاجی را دوست داشت که هرطور شده ما را هم با خودش همراه میکرد».
میپرسم مادرجان شما سالهای زیادی است که در ایران هستید. رابطهتان با مردم ایران چطوری است؟ دینمحمد حرفهای خودش و مادرش را قاطی هم میکند و میگوید: «خوب است. ما راضی هستیم. همیشه رابطهمان با مردم خوب بوده. خودمان هم سعی کردیم همیشه به قانون احترام بگذاریم و رابطه خوبی داشته باشیم. ایرانیها هم همیشه به ما محبت داشتند و ما واقعا راضی راضی هستیم. بالاخره هر دو مسلمان هستیم و یک دین داریم».
ادامه میدهد: «ما از جمهوری اسلامی خیلی راضی هستیم، خیلی. هم از دولتش راضی هستیم، هم از ملتش راضی هستیم. به خدا اصلا فکر نمیکنیم که کشورمان افغانستان است؛ ما میگوییم کشورمان ایران است.
چون اصلا آنجا را نمیشناسیم و اطلاعی نداریم.
با فرهنگ اینجا رشد کردهایم و مثل مردم ایران زندگی میکنیم. یک وقتهایی که از کرمان دور میشویم، به مادر میگویم زودتر به کرمان برویم و برویم خانه خودمان. یعنی به کرمان هم چنین علاقهای داریم.
شهید که اصلا افغانستان را ندیده بود. میگفت کشور من ایران است؛ ما مال اینجا هستم و همینجا هم زندگی میکنم».
نعمتالله حاج قاسم را مثل پدرش دوست داشت
«آنقدر حاج قاسم را دوست داشت که انگار پدرش است». این را دینمحمد میگوید.
برایم عجیب است که یک خانواده اهل سنت، با اصالت افغانستانی و قومیت پشتون اینقدر عاشق حاج قاسم باشند.
بعد که با دیگر شهدای حادثه گلزار شهدا آشنا میشوم،
میفهمم واقعیت با تصوراتی که ما داریم خیلی متفاوت است و عشق به ایران و انقلاب و حاج قاسم مرزها و قومیتها و ملیتها را درنوردیده است.
دینمحمد برادر بزرگتر شهید ، درباره رابطه شهید نعمتالله آچکزهی و حاج قاسم ادامه میدهد:
«با اینکه حاج قاسم را از نزدیک ندیده بود، او را مثل پدرش دوست داشت.
سناش قد نمیداد که حاجی را از نزدیک ببیند، ولی روز دفن حاج قاسم خودش را به مزار حاجی رسانده بود. صبح زود پیاده راه افتاد و به گلزار شهدا رفت. بعد از آن هم که هرهفته قرارش گلزار شهدا و مزار حاجی بود».
.
.