سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / صوت / قرآن کریم / امداد غیبی/ بازگشت به جنگ بدر قریش برای جنگ آماده می شود (بخش سوم) _۵۴

امداد غیبی/ بازگشت به جنگ بدر قریش برای جنگ آماده می شود (بخش سوم) _۵۴

قیس به طرف قریش رفت و تلاش کرد آنان را قانع کنند تا به مکه برگردند و به جنگ با محمد نروند اما آنان قبول نکردند و گفتند: ما بردگان را از همان منطقه جحفه بر میگردانیم و همین طور هم شد.

قیس پس از ابلاغ پیام ابوسفیان به قریش دوباره به او ملحق شد، و او را از ماجرای اصرار و سماجت قریش برای جنگ، در محلی به نام هده  (۳۹ مایل قبل از ورود به مکه)، باخبر ساخت.

ابوسفیان پس از شنیدن این خبر گفت وای بر قوم من، این کنار عمروبن هشام است منظور همان ابو جهل، برگشتن برای او زشت و دشوار آمد، او اصلاً چرا ریاست مردم را به عهده گرفت که ناچار به ستم و ظلم روی آورد، در حالی که ظلم و ستمگری، خود نقص و کاستی و مایه تیره روزی و شوم است به خدا سوگند اگر محمد موفق شود و به قریش

آسیبی برساند، ما دیگر خوار و ذلیل میشویم تا آن زمان که بر ما در مکه وارد شود!!

اما ابو جهل بر ادامه راه اصرار ورزید و عناد کرد و گفت: به خدا قسم بر نمی گردیم مگر زمانی که به منطقه بدره برسیم که در همان ایام، یکی از مراسم اعراب جاهلی در آنجا برگزار می شد.

در این جا بود که قريش، فرات بن حیان عجلی را همزمان با خروج از مکه به سوی ابوسفیان فرستادند تا به او مسیری که در پیش گرفتند و میزان آمادگی و تعداد جنگاوران و تجهیزاتشان خبر دهد

اما او برخلاف مسیر ابوسفیان حرکت کرد، چرا که ابوسفیان پس از مطلع شدن از موقعیت مسلمانان به طرف ساحل دریا سرازیر شد در حالی که فرات بن حیان همان راهی را در پیش گرفت که کاروانها از آن عبور می کردند، این بود که ابوسفیان را گم کرد و با قریشیان برخورد کرد، و از ابوجهل شنید که چگونه بر ادامه راه اصرار دارد و به او میگوید که ما به نصیحت تو هیچ تمایلی نداریم و آن که دشمن خویش را از نزدیک ببیند و از او روی گردان شود، مطمئناً ناتوان و ضعیف خواهد بود، لذا قیس به لشکر مشرکان قریش پیوست و در جنگ بدر بشدت زخمی شد و از صحنه نبرد پای پیاده فرار کرد، در حالی که می گفت من هرگز چنین روزی را ندیده بودم

أخنس بن شراق با قبیله بنی زهره همپیمان بود، لذا به آنان گفت: ای بنی زهره خداوند کاروان و اموالتان را نجات داد، همچنین محزمه بن نوفل از خطر دور شد و نجات پیدا کرد و شما در پی او و اموالش بودید، از این گذشته محمد هم مردی است از خودتان و مادرش یکی از خواهران شماست؛ پس اگر او واقعاً پیامبر باشد این سعادت و سرافرازی برای شما خواهد بود و اگر دروغگو باشد بگذارید دیگری او را بکشد؛ این بهتر از آن است که شما پسر خواهرتان را بکشید! برگردید و مسئولیت آن را به عهده من بگذارید و هیچ نیازی نیست که در چنین راهی که برای شما مهم نیست، خروج کنید سخنان ابوجهل را رها کنید، چرا که او قومش را به مرگ و هلاکت میبرد و آنان را خیلی زود تباه خواهد کرد!

قبیله بنی زهره کلام اختس را پذیرفتند، و از او حرف شنوی داشتند بخصوص این که آنها او را مبارک و میمون هم می دانستند، لذا به او گفتند: بسیار خوب، حال به چه بهانه ای برگردیم؟ گفت: ما با آنها می رویم و همین که شب شد من از روی شترم به زمین می افتم همین طور هم شد.

أخنس  خود را از شترش انداخت وقتی صبح شد و خواستند حرکت کنند، بنی زهره گفتند ما هرگز «آخنس» را رها نمی کنیم، ما باید بدانیم که او زنده می ماند یا می میرد؟

همین که قریش به راه افتاد، آنان به سوی مکه برگشتند …

وقتی صبح شد مشرکان در منطقه «أبواء: متوجه شدند که ابنی زهره برگشته اند در حالی که تعداد آنان بین ۱۰۰ تا ۳۰۰ نفر جنگاور بود، مطابق آنچه در روایات تاریخی مختلف آمده است.

واقدی، می گوید: بنی عدی به مکه برگشتند بعد از آن که مسافتی را با قریش به سوی «بدر» همراه شدند اما سحرگاه، آهسته و آرام از میان آنها جدا شدند …

وقتی با ابوسفیان دیدار کردند، به آنان گفت: شما ای بنی عدی نه در شتران و نه در افراد به قریش کمک نکردید و در این جنگ مشارکت نداشتید؟

به او گفتند که شما دستور دادی برگردیم، ما هم برگشتیم و از دستورات تو پیروی کردیم

اما رسول خدا و یارانش در روز چهاردهم ماه مبارک رمضان به محلی رسیده بودند به نام عرق الضبيه …

آنگاه مسیر را ادامه دادند تا در شب چهارشنبه و نیمه ماه رمضان به محلی رسیدند به نام «روحاء»، در آن جا پیامبر اکرم صل الله علیه واله وسلم به یارانش گفت این جا وادی ؛ دره روحاء است که از بهترین دره های عرب به شمار می آید وقتی از نماز فارغ شد، کافران را لعنت کرد و نفرین شان نمود

و گفت بار خدایا کاری کن که من به ابوجهل بن هشام – که فرعون این امت است – دست یابم.

بارالها کاری کن که من به زمعة بن الأسود دست یابم

پروردگارا چشم آبی زمعه را مسخ کن

خدایا دیدگان ابو سلمه را کور کن

بارالها کاری کن که من به سهیل بن عمرو دست یابم

آنگاه برای گروهی از قریشیان دعا کرد، چون مسلمانی خود را پنهان کرده بودند و تحت اجبار و فشار مشرکان قریش از مکه خارج شده بودند …..

آیه ۱۲۳ سوره آل‌عمران

  وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

خداوند شما را در «بدر» يارى‌ كرد [و پيروز شديد]؛ درحالى‌كه شما [نسبت به آن‌ها]، ناتوان بوديد. پس، از [مخالفت فرمان] خدا بپرهيزيد، تا شكر نعمت او را به‌جا آورده‌ باشيد

اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

 برگرفته از:

کتاب معجزات و کرامات نبرد “الوعد الصادق” تحکیم پیروزی الهی برای مقاومت اسلامی لبنان

کتاب الوعد الصادق٬

نویسنده ماجد ناصرالزبیدی

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

درمحضر قرآن _ ماه رمضان شب و روز هفدهم

حضور ملائکه الهی در جنگ بدر

عملیات ترکیبی مقاومت اسلامی عراق و حزب الله

عملیاتی ترکیبی در پایگاه کنترل هوایی و تاسیسات صهیونیست ها

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.