صراط عشق؛ مجله ی فرهنگی، معرفتی، ادبی، هنری مجله ی فرهنگی، معرفتی، ادبی، هنری
بازگشت به نبرد بدر قریش برای جنگ آماده می شود
قریش با تمام توش و توان و سلاح و تجهیزات خود برای جنگ آماده و مجهز شد و همه پشت به پشت هم صف واحدی شدند علیه اسلام …..
اسهل بن عمرو در میان جمعی از مردان قریش به پا خاست و گفت: ای قریشیان! اینک محمد و یارانش رو در روی شما قرار گرفته و عده ای از جوانان شما و اهل یثرب در کنار او هستند آنان متعرض شتران و کالاهای شما شدند، پس اگر کسی در پی حمایت و پشتیبانی باشد، هم اینک وقت آن است که دنبال قدرت باشد کسب قدرت در همین جاست به خدا سوگند اگر کار محمد به نتیجه برسد و در این جنگ پیروز شود، ناگاه خواهید دید که او وارد خانه هایتان خواهد شد.
و طعيمة بن عدی گفت ای گروه قریش به خدا قسم که مصیبتی بزرگتر از این بر شما نازل نشده قافله شما به تاراج میرود و اموالتان بر باد رفته، به خدا سوگند من هیچ مرد و یا زنی از قبیله بنی عبد مناف را ندیدم مگر این که حداقل یک ظرف و یا بیشتر در آن قافله داشته باشد، پس اگر کسی قدرت و نیرو نداشته باشد ما توان و قدرت آن را داریم که از او حمایت کنیم و به او قدرت ببخشیم آنگاه ما کمکها را به میزان بیست شتر قرار دادیم تا به واسطه جنگاوران تقویت شده تا در خرج و مخارج خانواده هایشان نیز مساعدت نماید ….
این بار حنظلة بن أبي سفيان و عمرو بن أبي سفیان برخاستند و مردم را به خروج و جنگ تشویق و ترغیب کردند، اما هیچ گونه قول مساعدی در مورد قدرت و پشتیبانی که به آن تکیه کنند به مردم قریش ندادند، لذا به آنها گفتند که مگر شما ما را به همان چیزی که دیگران به آن دعوت کردند، دعوت نمی کنید؟!
آنها گفتند: به خدا قسم که ما هیچ مال و ثروتی نداریم، بلکه مال و ثروت تنها از آن ابی سفیان است!!
آنگاه نوفل بن معاویه دیلمی به سوی افراد زورمند قریش حرکت کرد، در حالی که همه آنها در بذل مال و مخارج و هدیه به کسانی که برای جنگ خروج کنند آماده بودند.
آنگاه «نوفل» با عبدالله بن ربیعه صحبت کرد، و پانصد دینار هم داد و گفت در هر کجا که صلاح می دانی آن را خرج کن …
همچنین با حویطب بن عبدالعزی، سخن گفت که او هم دویست دینار به او برای تجهیزات اسلحه و تقویت و پشتیبانی داد ….
خلاصه این که هیچ یک از افراد قبیله قریش از مشارکت و جنگیدن عقب نماند؛ و آن که نتوانست همراه شود مرد دیگری را به جای خود اعزام کرد، بجز ابولهب که حاضر نشد با آنها خارج شود و یا به آنان کمک کند با این که علیه دعوت به اسلام و شخص محمد، خیلی متعصب و انعطاف ناپذیر بود!!
البته گفته اند چیزی که مانع مشارکت او شد، خوابی بود که عائکه دختر عبدالمطلب دیده بود.
او پیش از آمدن ضمضم بن عمروه خوابی دید که او را سخت بر آشفت …
آیه ۱۲۳ سوره آل‌عمران
وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ
خداوند شما را در «بدر» يارى كرد [و پيروز شديد]؛ درحالى‌كه شما [نسبت به آنها]، ناتوان بوديد. پس، از [مخالفت فرمان] خدا بپرهيزيد، تا شكر نعمت او را به‌جا آورده باشيد
ادامه دارد
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
برگرفته از:
کتاب معجزات و کرامات نبرد “الوعد الصادق” تحکیم پیروزی الهی برای مقاومت اسلامی لبنان
کتاب الوعد الصادق٬
نویسنده ماجد ناصرالزبیدی
