سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / اشعار / شعر/ دیوانه منم من که روم خانه به خانه

شعر/ دیوانه منم من که روم خانه به خانه

تا کی به تمنای وصال تو یگانه

خواهد به سر آید، شب هجران تو یا نه؟

 

ای تیر غمت را دل عشاق نشانه

جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه

 

رفتم به در صومعهٔ عابد و زاهد

دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد

 

در میکده رهبانم و در صومعه عابد

گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد

 

یعنی که تو را می‌طلبم خانه به خانه

روزی که برفتند حریفان پی هر کار

 

زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار

من یار طلب کردم و او جلوه‌گه یار

 

حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار

او خانه همی‌جوید و من صاحب خانه

 

هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو

هرجا که روم پرتو کاشانه تویی تو

 

در میکده و دیر که جانانه تویی تو

مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو

 

مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه

بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید

 

پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید

عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید

 

یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید

دیوانه منم من که روم خانه به خانه

 

عاقل به قوانین خرد راه تو پوید

دیوانه برون از همه آیین تو جوید

 

تا غنچهٔ بشکفتهٔ این باغ که بوید

هرکس به زبانی صفت حمد تو گوید

 

بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه

بیچاره بهائی که دلش زار غم توست

 

هرچند که عاصی است ز خیل خدم توست

امید وی از عاطفت دم به دم توست

 

تقصیر «خیالی» به امید کرم توست

یعنی که گنه را به از این نیست بهانه

.

 

 

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

شعر/ چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما

ای جوانان عجم جان من و جان شما

تفسیر ساختاری سوره صف و جایگاه شناسی انقلاب اسلامی ایران برپایه آن

تبیین‌ قرآنی‌ از انقلاب اسلامی‌ ایران

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.