سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / معرفت / مهدویت / آخرالزمان خوانی / اشعار آخرالزمانی / دوباره روی تو را آسمان جمعه ندید کدام جمعه، جمال تو ماهتاب شود؟(چشم به راه سپیده)

دوباره روی تو را آسمان جمعه ندید کدام جمعه، جمال تو ماهتاب شود؟(چشم به راه سپیده)

 کدام جمعه؟

به این غبار، نگاهی که آفتاب شود
بسوز قلب مرا، کز غمت مذاب شود

دوباره روی تو را آسمان جمعه ندید
کدام جمعه، جمال تو ماهتاب شود؟

برای آمدنت، شب به شب دعا کردم
اشاره کن به دعایم که مستجاب شود

زمان به خاطر ما دیر دیر می‌گذرد
برای خاطر تو کاش پرشتاب شود

امید گریه، مرا هم صحابه خود کن
که آسمان نگاهم پر از سحاب شود

نباید اشک تو بر صورت زمین بچکد
سرشک چشم تو بایست که گلاب شود

من آمدم که سلام مرا جواب دهی
سلام می‌کنم و وای اگر جواب شود

اگر اجازه دهی روضه‌خوان شوم امشب
که قلب سوخته‌ات بیشتر کباب شود

برای کودک خود آب خواست اما حیف
همین دلیل بر این شد، حسین آب شود

بگویم از شرر خنده‌های حرمله‌ای
که پاسخ شرر گریه رباب شود

و شیرخواره پس از این ز نیزه خواهد دید
که دست مادر او بسته در طناب شود

 محمد بیابانی

* * *

 این همه تاوان؟!

خورشید چشم‌های تو کتمان نمی‌شود
این قدر آفتاب که پنهان نمی‌شود

«در ماورای مشکل» حالا نیامدن
انگار حکمتی‌ست که آسان نمی‌شود

مویت و انتظار به تکرار خورده‌اند
صدها گره که چاره به دندان نمی‌شود

دردی که در کشاکش دوری کشیده‌ام
قطعا نصیب گرگ بیابان نمی‌شود

چندی‌ست گریه می‌کنم و خیس و خسته از
اوضاع این سری که به سامان نمی‌شود!

فریاد کشوری شده‌ام در گلو، بیا
نه، با دعای گربه که باران نمی‌شود

برگرد مهربان که ستون‌های سینه‌ام
یارای حجم این همه تاوان نمی‌شود

میرحسین نونچی

* * *

 عزیز فاطمه

از حصار فاصله بر من تبسم می‌کنی
ابرها را با سلامی در دلم گم می‌کنی

در کدامین جاده هستی؟ تک سوار بی‌نشان؟
با نگاهت ماه را مد تلاطم می‌کنی

با نوایی سبز، همرنگ سکوت مصطفی
همچو حیدر بر گنهکاران ترحم می‌کنی

خاک از شوق حضورت آب بر مو می‌زند
با ظهورت  چشمه را غرق توهم می‌کنی

ندبه ندبه از دعایم عشق می‌بارد ولی
با دو رکعت نافله بر من تقدم می‌کنی

در غروب جمعه‌ها، در قبله‌گاه عاشقان
با سمات دل کشت دل را ترنم می‌کنی

خوب می‌دانم که می‌آیی، عزیز فاطمه
از حصار فاصله بر من تبسم می‌کنی!

 مریم توفیقی

* * *
 از تبار آفتاب و نسل آب

او از تبار آفتاب و نسل آب است
در چشمهایش کودک آیینه خواب است

 باران مهتاب است در آرام شب‌ها
فرط عطش را ابر عشق او جواب است

گل می‌شکوفد دم‌به‌دم با یاد سبزش
با یاد او سطح چمن در پیچ و تاب است

آرامش دل‌های عاشق همره اوست
کی با حضور او دلی در اضطراب است

در چشم‌هایش برق لبخندی است پنهان
در دست‌هایش هرم خورشیدی مذاب است

از پیچ در پیچ سکوت آسمان‌ها
می‌آید و مهتاب او را در رکاب است

آرامش باد سحر دارد عبورش
آهسته می‌آید ولی نفس شتاب است

دریا، دلش را تاب گنجایش ندارد
طوفانی آغاز صبح انقلاب است

میراث‌دار چشمه‌های پاک و جوشان
او از تبار آفتاب و نسل آب است

 حسین آرامی

* * *
 سفر صبح

ای به تقویم دلم از همه تکرارترین
یار را در شب تردید خریدارترین

پای بردار که از خانه برون باید رفت
مست و آشفته به صحرای جنون باید رفت

پس بیا در سفر صبح نمک‌گیر شویم
در دل شعله‌ور عشق به زنجیر شویم

امشب از هلهله و نای درآ باید گفت
از می و معجزه و دست و عصا باید گفت

وعده دادند که  فریاد رسی می‌آید
در پس این شب تاریک کسی می‌آید

جرعه صبر بنوشید که ره در پیش است
عود و اسپند بیارید که مه در پیش است

ره دراز است در این شب نفسی تازه کنید
شهر طوفان زده عشق پرآوازه کنید

 اسماعیل اسفندیاری

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

در مورد مسئله‌ی مهدویّت و امام زمان (سلام الله علیه) حرف گفتنی بسیار است

با حضرت حرف بزنید، سلام کنید، زیارت کنید

دعای ندبه – با نوای مداحان اهل بیت علیهم السلام+صوت

درمحضر امام جعفر صادق علیه السلام  با ندبه ای که تعلیم فرمودند

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.