گروه سیاسی-رجانیوز: دولتمردان یازدهم و دوازهم که عملکرد ویرانکنندهشان را بعید است کسی فراموش کرده باشد و بسیاری از مشکلات اقتصادی و بحرانهای فعلی کشور ریشه در دوره زمداری آنها بر کشور دارد، حال با اتمام اغتشاشات اخیر با جلسات و مصاحبههای مختلف به تمجید از دوره هشت ساله خود پرداختند و بار دیگر مدعی شدند که آنها با برجامی که ترامپ نیز از آن خارج شده، از جنگ جلوگیری کرده و ایران از فصل هفت منشور سازمان ملل متحد خارج کردند!
حسن روحانی که «برجام» تنها دستاوردش بود که با خروج دونالد ترامپ از آن از بین رفت در اظهارات اخیر در ادامه پروژه تطهیرسازی دوران ریاست جمهوری خود باز هم مدعی شد: «قبل از دولت یازدهم ما در آستانه حمله نظامی بودیم؛ یکی از رؤسایجمهور غربی عضو ۱+۵ به طور رسمی در مصاحبه مطبوعاتی اعلام کرد در سال ۲۰۱۳ برای حمله نظامی به ایران تصمیم گرفته بودیم. ما نه تنها توانستیم از تهدید نظامی عبور کنیم که حتی قطعنامههای تحریمی که ذیل فصل هفتم در شورای امنیت تصویب شده بود را بدون حتی یک روز اجرا، ملغی کردیم».
همزمان با این اظهارات، عباس عراقچی نیز که از اعضای سابق تیم مذاکره کننده دولت قبل است، در گفتگویی با جماران از پروژه «امنیتیسازی» ایران سخن گفت و نسبت به آن هشدار داد. البته این موضوع تازگی ندارد و دولتمردان سابق بارها در سخنرانی ها و گفتگوهای خود به این موضوع اشاره کردهاند. در روزهای اخیر نیز خط رسانهای جنگ-باجدهی از طرف اصلاحطلبان دنبال شده است.
سخنرانی حسن روحانی در اولین سالگرد مرحوم هاشمی رفسنجانی
.
چه کسانی «دروغ محض» دشمن درباره «رفع سایه جنگ با وجود برجام» را در کشور تکرار کردند؟!
این گفته ها در حالی است که رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با کارگران در ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۶ بطور صریح بیان کردند: «گاهی میشنویم بعضیها گفتهاند وقتی ما آمدیم مسئولیت پیدا کردیم توانستیم سایه جنگ را از سر کشور رفع کنیم؛ نه، این حرف درستی نیست. آنچه که سایه جنگ را در این کشور در طول این سالهای متمادی از سر کشور رفع کرده است حضور مردم بوده است».
ایران نه زیر سایه جنگ بود و نه ذیل فصل هفت!
مهمترین استناد روحانی برای مطرح کردن این ادعا که برجام موجب شده است سایه جنگ از کشور برداشته شود، ادعای خروج از ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل با قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت است، قطعنامهای که ناشی از مذاکرات ایران با ۱+۵ درباره برجام بود.
رویه شورای امنیت برای قرار دادن پرونده هر کشور تحت «فصل هفتم منشور ملل متحد» بدین ترتیب است که باید در پاراگرافهای مقدماتی قطعنامه به دو مسئله اشاره کند: ۱- اعلام کند که اقدامات کشور مذکور یا منجر به نقض صلح و امنیت بینالملل شـده یا موجب تهدید صلح و امنیت بینالملل شده است.۲- پس از احراز تهدید یا نقض صلح و امنیت بینالملل، شورای امنیت قطعنامهای تحت فصل ۷ منشور ملل متحد صادر کند.
پیرامون پرونده هستهای ایران، شورای امنیت سازمان ملل عدم تعلیق غنیسازی توسط ایران را تهدید یا نقض صلح و امنیت بینالملل نشناخته بود، بر همین اساس از آنجا که شرط اول محقق نشده و پرونده هستهای ایران تهدید یا نقض صلح و امنیت بینالملل شناخته نشد، شورای امنیت سازمان ملل هیچیک از قطعنامهها علیه ایران را تحت فصل منشور ملل متحد صادر نکرده است.
از همینرو شورای امنیت تنها و تنها برای اینکه ایران را ملزم به تعلیق نماید، در قطعنامه ۱۶۹۶ به «ماده ۴۰ از فصل هفتم منشور ملل متحد» جهت الزام استناد نموده و سپس برای مجازات و وادارسازی ایران به تعلیق، در قطعنامههای ۱۷۳۷، ۱۸۰۳، ۱۷۴۷، و ۱۹۲۹ به «ماده ۴۱ از فصل هفتم منشور ملل متحد» که تحریم را دربر دارد، استناد کرده بود. در قطعنامه ۲۲۳۱ نیز همه تصمیمهای شورای امنیت تحت ماده ۴۱ درج و ۱۰ مرتبه به ماده ۴۱ استناد شده است.
بیشتر بخوانید:
ظریف؛ اولین پیشنهاد دهنده قرار گرفتن ایران ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد
در همین راستا دکتر علی باقری معاون وزیر امور خارجه و مذاکرهکننده ارشد ایران با حضور در برنامه دستخط درباره ادعای حضور ایران در فصل هفتم منشور ملل متحد میگوید: «این یک بحث دقیق حقوقی است. آنهایی که این مطلب را بیان میکنند یا نمیدانند یا کملطفی میکنند. فصل هفتم منشور فصلی است که اجبار در اجرای آن است. ماده ۴۱ آن درباره تحریمهای سیاسی و اقتصادی است. ماده ۴۲ درباره جنگ است. با رایزنی که با روسها و چینیها صورت گرفت، یک اتفاق ظریف حقوقی رخ داد. بحث ما این بود شما که میخواهید قطعنامه بدهید چرا میخواهید به فصل هفت بیایید؟ گفتند برای اجبار به فصل هفت میآییم. گفتیم اگر اجبار میخواهید باشـد بگویید ماده ۴۱، نگویید فصل هفت! چون اگر فصل هفت بگویید آمریکاییها با استفاده از همین فرصت، بدون مشورت و هماهنگی با شما میتوانند سراغ ماده ۴۲ هـم بروند. وقتی این را بیان کردیم این نکته را قبول و بیان کردند فصل هفت نشود، بلکه ماده ۴۱ شـود. ماده ۴۱ تحت فصل هفت هست و قطعنامه تحت فصل هفت نیست. اگر قطعنامه تحت فصل هفت بود ماده ۴۲ هم ذیل آن بود. اتفاقاً بند ۳۸ قطعنامه ۱۹۲۹ به این مسئله تصریح دارد؛ میگوید اگر ایران هیچیک از اینها را اجرا نکرد، نمیتوان از ظرفیت ماده ۴۲ فصل هفت استفاده کرد. در قطعنامه این را بیان کردند».
برجام احتمال جنگ را افزایش داد
آمریکا که از همان ابتدای شکل گیری انقلاب عناد خود را با جمهوری اسلامی نشان داد. ایالات متحده بارها بصورت مستقیم در ماجرای طبس و بصورت غیرمستقیم در جنگ هشت ساله دفاع مقدس، «جنگ» را با جمهوری اسلامی آزمایش کرد و شکست خورد. این موارد به زمانی برمیگردد که هنوز ایران به قدرت فعلی خود فاصله زیادی داشت. اکنون جمهوری اسلامی که مهمترین قدرت منطقه غرب آسیا و موشکی و پهپادی در جهان است، قطعا جنگی رخ نخواهد داد. چرا که آمریکا در گرداب افعانستان و عراق زمین گیر شد و در نهایت با خفت از آن دو کشور گریخت. ایران هم از لحاظ جغرافیایی، سیاسی و … کاملا متفاوت است.
جرج بوش پسر هنگامی که ایران را در کنار عراق و کره شمالی محور شرارت معرفی کرد، در دو ماه پایانی ریاست جمهوری خود قصد حمله مستقیم به ایران را داشت اما او هم به مانند سایر روسای جمهور آمریکا از این موضوع منصرف شد. چرا که او نمیدانست که ایران چگونه و در چه سطحی و در چه حوزه جغرافیایی با چه میزان شدتی جواب خواهد داد. آیا در منطقه جواب خواهد داد؟ در کدام نقطه از دنیا جواب خواهد داد؟
بنایراین یکی از مهمترین دلایلی که گزینه جنگ با ایران هیچگاه برای آمریکاییها جدی و به مرحله نرسید، این بود که اطلاعات کافی از وضعیت کشور نداشتند. با این وجود، ایران در قالب برجام قبول کرد که تحت بیشترین و شدیدترین بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی قرار بگیرد، سازمانی که ارتباط بسیار خوبی با آمریکاییها داشت و بارها اثبات شده بود که اطلاعات ایران را به واشنگتن میدهد، اتفاقی که در اواخر دوره صدام برای عراق هم رخ داده بود. با توجه به همین موضوع، نه تنها برجام سایه جنگ را از کشور را رفع نکرد و یا حتی احتمال جنگ را کاهش نداد بلکه اتفاقا باعث افزایش احتمال جنگ شد.