سلام خدمت عزیزان
حالا که بحث از جنگ است بنده هم یکی از خاطرات خودم راعرض میکنم. شروع جنگ فعل وانفعالاتی در شلمچه توسط عراقیها در حال انجام بود چون جز فعالان حزب جمهوری بودم مسلح رفتیم ببینیم چه خبره متوجه شدیم که جدی است من برای برای یک هفته بعد بلیط پرواز برای هند داشتم چون دو درس افتاده بودم بخاطر وضعیت جنگ پروازم را کنسل و آبادان ماندم وقتی آخرین روزهای تصرف خرمشهر توسط بعثی ها بو د شهید جواد سرافراز باتفاق برادران عزیز انجمن بنگلور آقایان علی خروشی ومهدی آخوند زاده وخسرو آشنا گهر برای بازدید از جبهه ودیدن بنده با یک جیپ آهو اومدند آبادان همانوروز طبق پیشنهاد شهید جواد رفتیم خرمشهر عراقیها از زمین وهوا می کوبیدند همه جا آتش بود متاسفانه نیرویی وتانک و توپ وارتش بکمک بسیجیها نیامد ویک مسجد جامع بود که پایگاه مردمی بود که مرتب زخمیها وشهدا را منتقل میکردند وقتی به آبادان برگشتیم فردایش خرمشهر بدست عراقیها افتاد شهید جواد با آن روحیه تشکیلاتی که داشت طرح مساجد مسلح را برای من طراحی کرد واعتقادش این بود علت سقوط خرمشهر این بود که فقط یک پایگاه بیشتر نبود وقتی عقب نشینی میکردند همه در مسجد جامع تجمع میکردند لذا بهتراست درآبادان همه مساجد را مسلح وسازماندهی کنی جهت استحضار شماودوستان فقط پایگاهی که توسط اینجانب سرپرستی میشد مسلح بود وبعنوان پایگا ه مردمی حملات به شهر را پشتیبانی میکرد خلاصه بعد از طرح شهید جواد باتفاق نماینده شهر آبادان وفرمانده سپاه پاسداران چندین صندوق اسلحه از نوع برنو وام یک تحویل گرفتم متاسفانه دستور بنی صدر بود که ارتش به نیروهای بسیجی هیچ کمکی نکند درهر صورت طبق پیشنهاد شهید جواد تشکیلات مساجد مسلح را برنامه ریزی وانجام دادم این طرح علاوه بر اینکه از خرابکاریهای ستون پنجم جلو گیری نمود به مردمی که مشکلات آذوقه و درمان داشتند وبناجار در آبادان مانده بودند کمک رسانی میکردیم یکی از خدمات ارزنده و تاثیر گذار در شکست حصر آبادان هوشیاری نیروی مسجد امام حسن ذولفقاری وگزارش به سپاه از نفوذ ارتش عراق از ضلع غربی شهر بود که اگر متوجه نمیشدیم آبادان در حصر کامل قرار میگرفت وشکست حصر به مشکل جدی مواجه میشدخدواند روح بلند شهید جواد را با امام حسین محشور بگرداند.