سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / مجاهدین در حکمرانی طالبان در افغانستان جدید

مجاهدین در حکمرانی طالبان در افغانستان جدید

«محمد روحی» کارشناس حوزه شرق آسیا در یادداشتی نوشت، بر اساس مصوبات کنفرانس بن در سال ۲۰۰۱ میلادی باید قدرتِ دولت افغانستان مطابق سهمیه قومی تقسیم می‌شد. چهار قوم پشتون، تاجیک، ازبک و هزاره در نظر گرفته شد. هزاره‌ها هم که اکثریت را در میان شیعیان تشکیل می دهند و با فقر فرهنگی، تاریخی و سیاسی دست به گریبان بودند، قبول کردند؛ اما این رویکرد هزاره‌ها برای کلیت شیعیان خطرناک شد.

چون زمینه‌های قوم گرایی میان هزاره‌ها وجود داشت و آمریکایی‌ها با آگاهی از این مسئله، از طریق قومی سازی، تلاش کردند هزاره‌ها را از بدنه تشیع جدا کنند تا میان هزاره‌ها «تفکر قومی»، جایگزین «تفکر مذهبی» شود. در واقع، «غیردینی» کردن و «سکولار سازی سیاست» در کنفرانس بن پیگیری شد و همین مساله بر شیعیان افغانستان نیز تأثیر گذاشت.

مجاهدین در حکمرانی طالبان
مجاهدین افغانستان چه کسانی هستند؟ چرا که از این واژه سوء استفاده‌های زیادی می‌شود. مجاهدین، بازماندگان دوران جهاد علیه اشغالگری شوروی می‌باشند که به دو دسته مجاهدین سنی و شیعه تقسیم می‌شوند. مجاهدین سنی، ائتلافی هفت گانه عمدتاً مستقر در پاکستان بودند. مجاهدین شیعه، ائتلافی هشت گانه مستقر در ایران بودند. آن‌ها دوشاوش هم با اشغالگری شوروی در افغانستان مقابله کردند. در چهار دهه اخیر، مجاهدین منشأ بسیاری از تحولات و اتفاقاتی بودند که در داخل افغانستان به وقوع پیوسته است. در دوران جدید و پس از سقوط طالبان، در روی کار آمدن دولت حامد کرزی، در اجلاس بُن در سال ۲۰۰۱ میلادی نیز مجاهدین نقش داشتند.

ولی با تثبیت حکومت حامد کرزی، نقش مجاهدین در عرصه‌های سیاسی افغانستان کم رنگ شد. مهار رهبران و فرماندهان جهادی، یکی از سیاست‌های اصلی حامد کرزی بود. حامد کرزی در این قضیه موفق عمل کرد و توانست نیرو‌های جهادی را به خوبی کنترل کرده و از حکومت خارج کند. در انتخابات ۲۰۰۹ میلادی حامد کرزی با مارشال عبدالرشید دوستم یکی از فرماندهان جهادی سنی و با استاد محمد محقق یکی از فرماندهان جهادی شیعه، پیمان نامه‌ای امضاء کرده بود که اگر در دور دوم ریاست جمهوری خود رأی آورد، بعضی از کرسی‌های حکومت و فرمانداری‌ها را به نیرو‌های جهادی بدهد؛ با اینکه کرزی این وعده را کتبی نوشته بود، ولی در عمل این اتفاق صورت نگرفت.

نیرو‌های مجاهدین افغانستانی دارای ویژگی ¬های خاصی هستند و همین خصوصیات باعث شده این نیرو‌ها در بدنه دولت ورود حداقلی داشته باشند. احزاب جهادی و گروه‌های وابسته به مجاهدین عمدتاً ۴۵ تا ۵۰ درصد ترکیب جمعیتی افغانستان را تشکیل می‌دهند. اگر بخشی از مجاهدین در حوزه پشتون را هم در نظر بگیریم، بیش از نصف جمعیت افغانستان را شامل خواهند شد؛ بنابراین عقبه اجتماعی این گروه‌ها بسیار درخور توجه است.

البته این احزاب و گروه ها عمدتا قوم محورند. به همین دلیل درون دور باطل رقابت‌های قومی می افتند و بسیاری اوقات ضرر می‌کنند. از یک طرف نمی‌توانند کارکرد اصلی خود را به عنوان یک حزب انجام دهند، چون وارد رقابت‌ها و تنش‌های قومی شده اند و از طرف دیگر بسیاری اوقات نمی‌توانند وزن واقعی سیاسی – اجتماعی خود را به نمایش بگذارند.

رهبران و گروه‌های جهادی مرجعیت فکری، سیاسی و اجتماعی را در نقاط مختلف کشور بر عهده دارند که عمدتاً ناشی از سیستم رهبری سلسله مراتبی است که در مجاهدین در افغانستان حاکم است. نکته بعدی، توان نظامی و مهارت جنگی نیرو‌های جهادی است که طی سال‌ها جنگ و بحران در افغانستان به دست آورده اند. بیشتر نیرو‌های نظامی مجاهدین با اینکه در حال حاضر اسلحه در دست ندارند، اما هنوز توان نظامی و مهارت جنگی بالایی دارند. در ضمن، نیرو‌های جهادی تجارب سیاسی و حکومت داری نسبتاً خوبی دارند و از این تجارب در روند نظام سازی و دولت سازی در افغانستان هم تا کنون استفاده کرده اند. همچنین، این گروه ها، هنگام بروز خطر متحد شده و بلوک قدرتمندی از نیرو‌های سیاسی و نظامی را در افغانستان تشکیل می‌دهند.

آمریکایی‌ها در دوران اخیر به ویژه بعد از اجلاس بُن در سال ۲۰۰۱ میلادی تلاش کردند ظرفیت‌های حکومتی، سیاسی و اجتماعی مجاهدین را تضعیف و یا منحرف سازند. یکی از این اقدامات، تلاش برای آلوده کردن مجاهدین به فساد‌های مالی بود. آمریکایی‌ها پس از حادثه مشکوک ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی که به افغانستان تهاجم کردند، تلاش کردند سران مجاهدین را وارد شرکت‌های امنیتی و اقتصادی بکنند که دچار فساد بودند. آنها، مجاهدین را مسئول خرید‌های این ارگان‌های امنیتی می‌کردند و، چون این شرکت‌های امنیتی دچار فساد بودند، برخی از مجاهدین نیز آلوده شدند و برای آن‌ها پرونده سازی شد. در مرحله بعد، آمریکایی ها، ترور فیزیکی و شخصیتی مجاهدین را پیش گرفتند.

آمریکا پایه گذار جریان لیبرال در افغانستان

در مجموع، آمریکایی‌ها از ابتدای هجوم به افغانستان، اقدام به پایه گذاری جریان لیبرال کردند. آن‌ها در مقاطع مختلف اقدام به بازنشسته کردن فرماندهان جهادی کردند و در سطوح بالاتر، مجاهدین را از مناصب دولتی حذف کردند. اشغالگران آمریکایی پس از هجوم به افغانستان، برای کنترل و مدیریت مجاهدین و رهبران جهادی، ابتدا دست به یک عملیات روانی زدند و با «جنگ سالار» خطاب کردن آنها، اقدام به ترور شخصیتی مجاهدین کردند.

این کار با هدف منزوی کردن نیرو‌های جهادی صورت گرفت، انزوای سیاسی سران مجاهدین، موجب انشعاباتی در میان آن‌ها گردید. در گام بعدی، آمریکایی ها، برخی از رهبران جهادی افغانستان را حذف فیزیکی و ترور کردند. در حقیقت، سرکوبِ هر نوع توان خارج از حکومت مورد نظر آمریکا، راهبرد اصلی واشنگتن در افغانستان بود. آنچه که از برآیند تحولات افغانستان بر می‌آید، مدیریت و کنترل جریان جهادی توسط تیم کرزی و اشرف غنی و حامیان بین المللی او با محوریت آمریکا صورت گرفت، تا در این روزی که طالبان به ادعای خود چنگ در قبضه اشغال ۸۵ درصدی از جغرافیای افغانستان انداخته، مجاهدین نتوانند در مقابلش قد علم نمایند!.

مجاهدین نتوانستند در قالب یک پروسه سالم که مورد خواست خودشان هم باشد، وارد فاز سیاسی شوند. آن‌ها احساس کردند که باید از هویت و پوسته قبلی خودشان بیرون بیایند؛ چون برای ورود به پروسه دولت – ملت سازی باید وارد فاز سیاسی شوند که در این صورت باید سلاح خود را تحویل دهند چرا که دولت تحمل نمی‌کند که هر گروهی اسلحه داشته باشد. اگر جهادی‌ها نتوانند حزب یا ائتلاف نیرومند درست کنند، نمی‌توانند در مواقع لازم مردم را بسیج کنند. در حال حاضر مجاهدین چند بخش شده اند. بخشی از آن‌ها به صورت انفرادی و شخصی جذب دولت‌ها شده اند؛ بخش دیگر مخالف مسلح دولت و طالب شدند؛ بخشی هم مانند حکمتیار پس از مدتی مخالفت، وارد فاز سیاسی شدند.

مجاهدین در حکومت اشرف غنی، خود را منزوی تصور می‌کنند. آن‌ها فکر می‌کنند که اگر حکومت اشرف غنی دوام بیاورد، بیش از پیش به انزوا کشیده خواهند شد، به همین خاطر در شرایطی که طالبان حاضر به مذاکره با حکومت افغانستان نیستند، مجاهدین چراغ سبز به طالبان نشان می‌دهند که طرف مذاکره با طالبان محسوب شوند. ضمن اینکه، طالبان حکومت افغانستان را به رسمیت نمی‌شناسند، اما اعلام می‌کنند، با مجاهدین بخاطر پیشینه جهادیشان حاضر به مذاکره هستند.

آنچه مسلم است اینکه اگر مجاهدین افغانستان از انسجام سازمانی و فکری برخوردار شوند، طالبان یا هر حکومتی در افغانستان، نمی‌تواند آن‌ها را نادیده بگیرد، زیرا ظرفیت جهاد هنوز در جامعه افغانستان وجود دارد. جامعه افغانستان همچنان برای جهادی‌ها و مجاهدین احترام قائل است. اما اگر مجاهدین انسجام نداشته باشند و یا به دنبال منافع قشری و شخصی باشند، قطعاً همان طور که دولت اشرف غنی توانست نقش آن‌ها را در عرصه سیاست و حکومت کم رنگ کند، طالبان و یا هر حکومت دیگری نیز می‌تواند این کار را انجام دهد.

منبع: خبرگزاری صداوسیما

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

اینجا افغانستان است از هر 3 نفر یک نفر غذایی برای خوردن ندارد

ناامنی حاد غذایی

حمایت چهره های سیاسی و مردمی افغانستان از اقدام تنبیهی ایران

مردم افغانستان حمایت کامل از عملیات ضد رژیم صهیونیستی ایران

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.