سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / اشعار / اشعار دیگران / دو بُرِش از یک مثنوی بلند و قدیمی به یاد امام مهربانی‌ها

دو بُرِش از یک مثنوی بلند و قدیمی به یاد امام مهربانی‌ها

…چقدر گريه كهنه به دادم آمده است
چه خاطرات عجيبي به يادم آمده است

چه صبحم اي شبِ‌رفته! چه خالي از رنگم
سبك چو روح شهيدي در عشق‌آونگم

ببار باران! باران! ببار بر روحم!
كه من نه غرقه‌ی طوفان، كه غرقه‌ی نوحم

هلا تمام شما بي نشاني و بي نام!
شما! ملایك خوشبخت در كنار« امام»!

از آدم ،از خلفا آخرين براي شماست
امام رازِ مگوي زمين براي شماست

طلوع توفان در كام بادبانها بود
امام رونق انسان در آسمانها بود

هواي تازه براي غروبِ نسل هلاك
شروع بارش باران خاك در افلاك

امام ، پرده اي از نور و آسمان و سكوت
عبور سرزده و شاعرانه ملكوت

امام ، نوبر آتش در این حكومت سرد
يگانه واحه‌ی سرسبز در صحاري درد

امام! داغم چو داغ رفتنت تازه است
شبيه صبر تو غم‌هاي من بي‌اندازه است…

چه روزهاي عجيبي! چه جزر و‌ مد بدي
چه آسمان فجيعي! چه فصل بي عددي

چه ساكتي! چه خموشي! مگر نمي بيني؟
سلام تهران! باري ! چه خواب سنگيني!

سلام تهران! بي روح آهنين پيكر!
سلام پونك! تجريش! شوش! تهرانسر!

سلام اي همه جا مانده هاي قافله ها!
سلام نسل چك و سفته و معامله ها

□□

…در عمق خلوت اين جاده هاي بي عابر
خلاصه مي رسد از راه اين آخر شاعر

نه شاعري ز علفزار شمع و پروانه
غريق بارش يكريز جام و افسانه

نه شاعري كه مديح خيانت و خاك است
نه شاعري كه سترون، كه شب، كه ناپاك است

به ذوالفقارِ رها از غلاف، دل‌داده
مي آيد از شب بي‌رهگذرترين جاده

در آن زمان كه نه‌وقت گزافه خواهد بود
چقدر سر كه به تن‌ها اضافه خواهد بود

چه طعم خون كه به اين كام‌ها چشيده شود
چه چشم‌ها كه ز جایش برون كشيده شود

چه سينه‌ها كه به تيغش دريده خواهد شد
چه دست‌هاي زيادي بريده خواهد شد…

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

آهنگ/ قوم به حج رفته

در بادیه سرگشته شما در چه هوایید

شعر/ فکرِ بلبل همه آن است که گُل شد یارش

بلبل از فیضِ گل آموخت سخن، ور نه نبود

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.