حضرت سلمان سلام الله علیها یکی از یاران پیامبر صلوات الله علیه تعریف کرده روزی از بازار آهنگران کوفه می گذشت، جوانی نقش زمین شده بود و مردم دورش را گرفته بودند.
حضرت سلمان از گرمای کوره ها، عرق از پیشانی اش سرازیر بود. هر کس درباره جوان سخنی می گفت. یکی می گفت: دچار تشنج شده است.
دیگری می گفت: جن زده شده است. حضرت سلمان از میان جمعیت گذشت و کنار جوان نشست. او (جوان) چشم خود را از هم گشود و گفت:
من هیچ کسالتی ندارم، ولی اینان گمان می کنند بیمارم.
با شگفتی پرسید: پس چرا از حال رفتی و بر زمین افتادی؟ گفت: از بازار می گذشتم، صدای چکش های آهنین بر آهن های گداخته، مرا به یاد سخن خدا انداخت که فرمود: ((و لهم مقامع من حدید)) یعنی: و برای دوزخیان، گرزهایی آهنین است. (سوره حج/ آیه ۲۱)
📚ترجمه تفسیر المیزان ج۱۶ص۳۹۹