در تاریخ آمده است، دلیران تنگستان که با دست تقریبا خالی و بدون پشتیبانی دولت مرکزی در برابر ارتش تا دندان مسلح انگلستان مقاومت میکردند اما به درخواست کنسول انگلیس (ماژور هوور) از والی فارس، دولت مرکزی هم در سرکوب آنها مشارکت ورزید! شاید موجب تعجب برخی باشد که والی فارس در آن زمان «مصدقالسلطنه» یا همان دکتر محمد مصدق بود که خودش در این مورد در مجلس دوره چهاردهم چنین توضیح میدهد:
«… بنده مأمورین خوب از انگلستان دیده ام. من مأمورین بسیار شریف و وطن دوست از انگلستان دیده ام. من مذاکراتی در شیراز و تهران با اینها دارم. یک روز ماژور هوور، قنسول انگلیس آمد و به من گفت: ما حکم دادهایم تنگستانیها را تنبیه بکنند… گفتم شما پلیس جنوب را مأمور تنبیه تنگستان بکنید برمنفوریت آنها افزوده میشود. تنگستانیها اگر شرارت میکنند، من تصدیق میکنم. اگر بعضی از آنها راهزنی میکنند، من تصدیق دارم. اگر آنها را پلیس جنوب تنبیه کند، آنها جزو شهداء وطنپرست میشوند و من راضی نیستم. ولی اگر من والی هستم، آنها را تنبیه کنم، به وظیفه خودم عمل کردهام و کار صحیحی کردهام. گفت توضیحات شما، مرا قانع کرد، شما کار خودتان را بکنید. من از شما تشکر میکنم. بعد از چند روز من تنگستان را امن کردم و ماژور هوور آمد از من تشکر کرد…»!!1
همکاری مصدقالسلطنه با پلیس جنوب و تجهیز قوای دولتی در سرکوبی دلیران تنگستان و دشتستان سبب شد، سفارت انگلیس از نخستوزیر جدید بخواهد که مصدق را در سمت والی فارس باقی نگه دارد. عین نامه چنین است:
«… سفارت انگلیس، 4 نوامبر 1920 میلادی
پس از استعلام از صحت مزاج، تقدیم ارادت، زحمت میدهد از قرار تلگرافی که قنسول انگلیس مقیم شیراز مخابره کردند، آقای مصدقالسلطنه از سقوط کابینه قبلی و تشکیل کابینه جدید، قدری مضطربند که مبادا این کابینه در مواقع لازمه، همراهی و مساعدت مقتضی از ایشان ننمایند وگویا خیال استعفا دارند. از قرار راپرتهایی که از قنسول انگلیس در شیراز میرسد، حکومت معظمله در شیراز خیلی رضایتبخش بوده. اگر حضرت اشرف صلاح بدانند، بد نیست که دوستانه تلگرامی به معزیالیه مخابره فرموده، خواهش کنید که به حکومت خود باقی بوده و از این خیال منصرف شوند. ایام شوکت مستدام. مستر نرمان…»2
مصدق پس از کودتای سیاه رضاخانی در 3 اسفند 1299 اگرچه از پست والی فارس برکنار شد ولی پس از به صدارت رسیدن قوامالسلطنه که دوستی دیرین با وی داشت به وزارت مالیه دولت پس از کودتای سیاه منصوب گردید و در کابینه دوم قوام در اول مهر 1300 به وزارت خارجه دعوت شد ولی آن را نپذیرفت تا مجدداً در همان پست وزارت مالیه قرار گرفت.
او در 28 بهمن 1300 به توصیه سِر پرسی لرن (وزیر مختار انگلیس) حکم انتصابش را بهعنوان والی آذربایجان دریافت کرد و هنگامیکه لرن بوسیله محمود جم به مصدق پیغام داد که «انتصاب شما به این ایالت روی نظریات من صورت گرفته است» 3 خود مصدقالسلطنه نیز با صراحت حیرتانگیزی ضمن تأکید مجدد براینکه انتصاب او به ایالت فارس با نظر انگلیس بوده، سخن لرن را نیز به این صورت مورد تایید قرار داد:
«… اعتراف میکنم که سیاست انگلیس نه فقط در انتصاب من به ایالت فارس بلکه در انتصاب من به ایالت آذربایجان نیز اثری به سزا داشت…»4
مصدق در دولت مشیرالدوله نیز پست وزارت خارجه را عهدهدار بود و سپس به نمایندگی در مجالس پنجم و ششم رفت. البته این همکاریها صرف نظر از فراماسون بودن محمد مصدق و عضویت وی در لژ آدمیت است که اسناد مختلف آن از منابع مختلف منتشر شده است. 5
مصدق و ملی شدن صنعت نفت
در آذرماه 1323 که مقوله اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی در مقابل حاکمیتی که انگلیس بر منابع نفتی جنوب داشت، در مجلس مطرح شد، نمایندگان مجلس از جمله دکتر مصدق در عین اینکه به انگلیس حق دادند تا از امتیاز خود همچنان استفاده کند، اما با امتیازهای جدید به دولت شوروی مخالفت نمودند. در آن زمان غلامحسین رحیمیان، نماینده قوچان دست به یک ابتکار تاریخی زد و ماده واحدهای را به مجلس تقدیم کرد، دائر بر اینکه چون امتیاز نفت جنوب در دوران استبداد به شرکت «دارسی» داده شد و در موقع دیکتاتوری، آن را تمدید و تجدید نمودهاند، بایستی این امتیاز انگلیسی الغاء گردد. رحیمیان از نمایندگان مجلس و بهخصوص دکتر مصدق درخواست کرد:
«… حال شما که با لایحه تصویب شده، هرگونه امتیاز را منع کردهاید، بیایید امتیازی را که در گذشته به انگلیسیها داده شده و غیرمشروع است و ملت ایران، میلیاردها از آن متضرر گردیده، لغو نمایید…»6
رحیمیان خطاب به دکتر مصدق گفت:
«…شما که وطنپرست هستید و از فجایع شرکت نفت باخبرید، بیایید این طرح را امضاء کنید…»7
دکتر مصدق حاضر نشد که آن را امضاء کند و طرحی که میتوانست آغاز واقعی نهضت ملی شدن صنعت نفت باشد، در نطفه خفه شد! اما چه اتفاقی افتاد که ناگهان دکتر مصدق بهعنوان پیشوای جنبش ضداستعماری ملی شدن صنعت نفت معرفی گردید؟!
این در حالی بود که برای اولین بار آیتالله کاشانی سخن از ملی شدن صنعت نفت به میان آورد. او با اینکه از سوی مردم تهران به نمایندگی در دوره چهاردهم مجلس شورای ملی انتخاب شده بود اما در زندان متفقین به سر میبرد. آیتالله کاشانی که به دلیل سابقه مبارزات طولانی علیه انگلیسیها چه در عراق و چه در ایران، به شدت مورد خشم و نفرت آنها قرار داشت و بدترین وضع را در زندان متفقین تحمل میکرد، نامهای برای نمایندگان مجلس شورای ملی دوره چهاردهم فرستاد که مصدق نیز جزو آنها بود. اما مصدق علیرغم مراجعه خانواده آیتالله کاشانی به او برای قرائت نامه در صحن مجلس، حاضر به خواندن آن نشد تا اینکه مهندس فریور از دیگر نمایندگان دوره چهاردهم در یکی از جلسات آن را خواند.
آیتالله کاشانی در آن نامه ضمن مخالفت با هرگونه حضور اجنبی در ایران، برای نخستین بار از ملی شدن صنعت نفت چنین سخن گفت:
«… اگر زنده ماندم و از زندان آزاد شدم، کاری میکنم که این ملت مسلمان یک قطره نفت به انگلیس ندهد…»8
و این آیتالله کاشانی بود که برای نخستین بار مسئله «نفت ایران برای ایرانی» را مطرح ساخت. در یکی از نخستین جلسات مجلس شانزدهم در اواخر سال 1328، پیام آیتالله کاشانی، مبنی بر اعتراض به تبعید غیرقانونی خود و قرارداد تحمیلی نفت، به وسیله دکتر مصدق قرائت شد. در قسمتی از این پیام آمده بود:
«… نفت ایران متعلق به ملت ایران است و به هرترتیبی که بخواهد نسبت به آن رفتار میکند و قرارداد قانونی که با اکراه و اجبار تحمیل شود، هیچ نوع ارزش قضایی ندارد و نمیتواند ملت ایران را از حقوق مسلمه خود محروم کند.»9
آیتالله کاشانی در 22 آذرماه 1329 نیز در پیامی«ملی شدن صنعت نفت در ایران را تنها چاره بیچارگیهای» ملت ایران دانست. 10 در همین ایام آیات عظام و علمای اعلام همچون آیتالله محمد تقی موسوی، آیتالله محلاتی، آیتالله عباسعلی شاهرودی، آیتالله سیدمحمدتقی خوانساری، آیتالله صدر، آیتالله حجت، آیتالله فیض و آیتالله محمود روحانی قمی نیز به صدور بیانیه در حمایت از ملی شدن صنعت نفت اقدام کردند.11
بهدنبال این بیانیههای سراسری، روز 8 دیماه 1329 به دعوت آیتالله کاشانی، تظاهراتی چند هزار نفری در میدان بهارستان تهران برپا گردید و برای اولینبار شعار ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور در قطعنامه این تظاهرات مطرح شده و بهعنوان یک خواست عمومی در جامعه مورد استقبال گسترده قرار گرفت.12
اما وقتی مسئله ملی شدن صنعت نفت در میان نمایندگان مجلس شانزدهم به اوج خود رسیده بود، جلسه کمیسیونی که از طرف آن مجلس برای تصمیم نهایی درباره صنعت نفت و قراردادهای آن تعیین شد، در
13 آبان 1329 با رزمآرا (نخستوزیر وقت و از مخالفین سرسخت ملی شدن صنعت نفت) جلسهای گذاشت که در آن جلسه حتی وی نیز خواستار حل مسالمتآمیز قضایا گردید و بحث 51 درصد ایران و 49 درصد بقیه پیش آورده شد. در مقابل وی و در جلسه دیگری در همان آبان 1329 برخی از اعضای کمیسیون نفت از جمله آیتالله کاشانی تأکید داشتند که نفت ایران باید صددرصد و بهطور کامل ملی شود. اما مصدق در آن جلسات گفت: «جناب آقای حائری که فرمودند باید نفت ملی بشود، باید دید این عملی هست یا نیست»!13
حسین مکی از اعضای همان کمیسیون نفت مجلس شانزدهم، مخالفت دکتر مصدق با ملی شدن صنعت نفت را چنین شرح میدهد:
«… دکتر مصدق اظهار میکرد که پیشنهاد ملی شدن، پیشرفت نخواهد کرد و اکثریت مجلس به آن رای نخواهند داد، اگر قرارداد دارسی از لحاظ مدت، ملاک عمل قرار گیرد، چون از مدت آن چیزی باقی نمانده و نسبت به قیمت هم روی پنجاه / پنجاه توافق بشود، پیشرفت خواهد کرد… اما همگی حضار تایید کردند که باید صددرصد ملی بشود و قبول کردند پیشنهادی که به خط من تهیه شده بود، امضاء نمایند. آخرین نفر هم دکتر مصدق امضاء نمود…»14
مطلب فوق را حائریزاده (از دیگر اعضای کمیسیون نفت مجلس) نیز در جلسه مجلس مورخ
29 اردیبهشت 1332 یعنی در اوج قدرت مصدق، تایید کرد.15
به این ترتیب ملاحظه میشود که علیرغم تبلیغات گسترده و پروپاگاندای عظیم رسانههای زنجیرهای خارجی و دنبالههای داخلیشان برای قهرمان جلوه دادن مصدقالسلطنه در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت، بر اساس اسناد و شواهد معتبر، وی در واقع از مخالفین سرسخت آن طی دوران مختلف بود و از آخرین نفراتی به شمار آمد که ناگزیر به آن پیوست.
برای اطلاع بیشتر از زندگی و فعالیتهای محمد مصدق به دو جلد کتاب کشف تاریخ (فراز و فرود زندگی دکتر مصدق) جلد 21 و 22 از مجموعه نیمه پنهان که توسط دفتر پژوهشهای موسسه کیهان تهیه شده، مراجعه فرمایید.
دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان
_____________________________________
1- مذاکرات مجلس شورای ملی- دوره چهاردهم- جلسه 3- سهشنبه 16 اسفند 1322 2- همان- چهارشنبه 17 اسفند 1322 3- ایرج افشار- خاطرات تالمات مصدق- صفحه 144 4- همان- صفحه 322 5- فراموشخانه و فراماسونری در ایران- جلد 1- اسماعیل رایین- انتشارات امیرکبیر- چاپ سوم- 1345- صفحه 255 6- مذاکرات مجلس شورای ملی- دوره چهاردهم- روزنامه ندای عدالت- شماره 132- 29 آذر 1323 7- همان 8- سید جلالالدین مدنی- تاریخ سیاسی ایران معاصر- جلد 1- صفحه 142 9- گروهی از هواداران نهضت اسلامی ایران و اروپا، روحانیت و اسرار فاش نشده از نهضت ملی شدن صنعت نفت، ص۸۰. 10- مجموعه پیامهای آیتالله کاشانی- جلد 1- دهنوی- صفحههای 5 و 41 11- کشف تاریخ- فراز و فرود زندگی دکتر محمد مصدق- جلد 1- صفحات 267 تا 271 12- همان- صفحه 282 13- حسین مکی- کتاب سیاه- جلد 1- صفحه 242 14- همان صفحه 138 15- مذاکرات مجلس شورای ملی- دوره هفدهم- جلسه 78- 29 اردیبهشت 1332