سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / اشعار / اشعار دیگران / شعر “از فاطمه (سلام الله علیها)برای فاطمه (سلام الله علیها)”

شعر “از فاطمه (سلام الله علیها)برای فاطمه (سلام الله علیها)”

از فاطمه (سلام الله علیها) برای فاطمه (سلام الله علیها)

گوش کن شرح پریشانی را
گوش کن قصه ی ویرانی را

گوش کن با تو سخن می گویم
از غم هجرت آهوی ختن می گویم

گوش کن آنچه به تو می گویم
در سراپرده ی راز است، ولی می گویم

وسط شهر میان همه ی آدم ها
خانه ای بود برای همه ی آدم ها

از میانش دم قرآن و دعا بر می خاست
دائما صوت ثنا، حمد خدا بر می خاست

اهل خانه همه عاشق، همه دلداده ی هم
همگی پشت به پشت و سپر غصه ی هم

خانه پر نور، پر از روشنی و راه نجات
شده این شهر از این خانه پر از نور و نجات

همگی نور و چراغ و همه مصباح و صراط
همه سیراب کننده، همه چون رود فرات

قصه از رود گذشته است، همه دریایند
چه بسا بیش تر از بیش، همه زهرایند

نور زهرا (سلام الله علیها) متجلی شده در روی علی (ع)
نور حیدر (ع) متجلی شده در ابن علی (ع)

همگی نور و علی النور و من النور و الی نور الله
أنزل النور علی الطور شد اینجا پیدا

طور موسی که در آن نور خدا نازل شد
و زبان از همه اوصاف خدا قاصر شد

در حقیقت بود آن طور زمینی که در آن
فاطمه (سلام الله علیها) سجده همی کرده خدای سبحان

دم عیسی (ع) ز دم فاطمه (سلام الله علیها) جان می گیرد
و ز زهراست اگر مرده ای جان می گیرد

اندر آن ملک سلیمان نبی (ع) هرچه که هست
و هر آن چیز که در سیطره ی یوسف (ع) هست

همه از گرده ی آن چادر نیم سوخته است
همه از اذن و دعا و شرف فاطمه (سلام الله علیها) است

به خدا عمر تو ای خضر (ع) ز نور زهراست
و صدای خوش داوود (ع) ز نور زهراست

به خداوند عظیم و اعلا، صبر ایوب (ع) هم از فاطمه (سلام الله علیها) است
و تو ای نوح (ع)، نجات تو هم از فاطمه (سلام الله علیها) است

چه کنم من که از این هجمه ی اعجاز تو
ناگهان شوکه شده شعر و شد اعجاز تو

شعر شد محو تماشا و سخن ماتش برد
وزن با عسر و حرج مانده، ولی ماتش برد

گوش کن وزن من اکنون شده مسخ حیرت
در سراپرده ی این مسخ، کنم من‌ جرأت

که ادامه بدهم شعر ولی ای مادر (سلام الله علیها)
چه کنم وزن عوض شد، تو ببخش ای مادر (سلام الله علیها)!

در وصف تو قاصر شود نطق و کلامم
من سرخوشم از اینکه در کویت غلامم

از اول این مثنوی قصدم بر این بود
تبیین کنم آن غصه را، قصدم همین بود

می خواستم از غصه ی حیدر بگویم
می خواستم از قصه ی معجر بگویم

اما نمی دانم چه شد که ناگهانی
از این قلم سر ریز شد سیل معانی

از قصه ی نور و نزول نور گفتم
از معجزه ها، من همی از طور گفتم

من مطمئنم که در این سیر پر از راز
مادر (سلام الله علیها) نگاهی کرده و شعرم شد آغاز

من این قلم را بر در آن خانه بردم
اصلا تمام خانه و کاشانه بردم

از مادر (سلام الله علیها) آن خانه اذنش را گرفتم
تا این کلام و این سخن ها را بگفتم

باشد مرا امید تا شاید نگاهی
گردد به من، تا آخر راه رهایی

شاعر: نورا
فاطمیه سال 1398

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

مخمس نغمه مستشار نظامی در استقبال سروده رهبر انقلاب

در امتحان محبت، از ابتلا مگریز

عظمت حضرت زهرا سلام الله علیها در روز قیامت

شافع امت

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.