یکی از راههای بسوی منطقه سلام یعنی یکی از سبلالسلام، هدایت هر رسولی است به سبیل مخصوص خودش، که این موضوع در آیه 12 سوره ابراهیم آمده است:
* و (رسولان [از آیه قبل] به مردمشان گفتند:) چرا بر خدا توكل نكنيم و حال آنكه ما را به سبل ما (راههايمان) هدایت كرده است؟
یکی از رسولان، رسول الله ص هستند که ایشان نیز سبیل و راه خاص خود را دارند که در آیه 108 سوره یوسف، بیان شده است:
* بگو: «اين است راه من، كه من و هر كه تبعیتم كرد با بصیرت بسوي خدا دعوت ميكنيم، و منزّه است خدا، و من از مشركان نيستم».
پس شیوه انحصاری و شگرد رسول الله ص برای دعوت مردم و حرکت دادن ایشان به سمت خدا، «بصیرت» نام دارد، که تابعین حضرت هم باید به این شیوه مقید باشند و از آن برای دعوت مردم به راه خدا بهره گیرند.
این بصیرت یعنی چه؟
این چه نوع نگاهی است که به عنوان شِگرد دعوت رسول الله ص که خاتم پیامبران هستند و اسلام را به اعلی درجه برای تمامی مردم آوردهاند، مطرح شده است؟
بصیرت دو بار در قرآن آمده است: سوره قیامت و سوره یوسف.
در آیات 10 تا 13 سوره قیامت، خداوند درباره این موضوع صحبت میفرماید که:
در روز قیامت انسان را از تمامی کارهایی که از پیش یا پس فرستاده است آگاه میکنند، و در آیات 14 و 15، خداوند ادامه میدهد:
بلکه این خود انسان است که به نفس و کارهای خویش «بصیرت» دارد، هر چند که در ظاهر برای خود بهانههاو عذرهایی بتراشد!
نتیجه میگیریم که انسان به وضعیت و کارها و موقعیت خویش بیش از دیگران آگاهی و بصیرت دارد، و این نوع نگاه را از این جهت کسب کرده که خود درون صحنههایی که برایش پیش آمده حاضر بوده و بیش از دیگران که از دور و بیرون صحنه شاهد و ناظر ماجراها بودهاند، اشراف دارد.
پس هر کسی به خودش، کارها، صفات، رفتارها و نیات خود بیش از دیگران اشراف و بصیرت دارد، حتی اگر برخی از آنها را برای حفظ ظاهر و حفظ آبرو پوشانده باشد، باز هم در درون خویش به آنها احاطه دارد.
لذا بصیرت یعنی: نوعی نگاه به صحنه که با اشراف کامل و با تجربه کامل آن صحنه حاصل شده است.
حالا به آیات سوره یوسف میپردازیم تا معنای بصیرت را دقیقتر از آن چه تاکنون گفته شده متوجه شویم.
خداوند از آیه 102 سوره یوسف به بعد، نتیجهگیری مهمی را از این احسن القصص مطرح میفرماید که بیشتر مردم هر چند که رسول الله ص نسبت به ایمان آوردن مومنین حریص باشند، فایدهای ندارد و «ایشان (مومنان) از کنار چه بسیار آیاتی در آسمانها و زمین که میگذرند، در حالی که به آنها اعتنا نمیکنند و روی برمیگردانند.»
و بعد در آیه 108 همانطور که گفته شد، بحث را به روش و شگرد رسول الله ص میکشاند، یعنی این که اگر به آیات آسمانها و زمین اعتنا نکنید، شما بصیرت ندارید، پس جزو تابعان رسول الله ص نیستید.
اگر میخواهید که جزو تابعان حضرت باشید، و به شگرد حضرت بپیوندید، راهش این است که از کنار آیات زمین و آسمان و معجزاتی که در اطراف خویش میبینید، بیاعتنا عبور نکنید.
لذا اگر ما از میان صحنههای مختلف عبور کرده و به آیات الهی و معجزاتی که خداوند در پهنهی آسمانها و زمین گسترانده اعتنا نکنیم، یعنی ما بصیرت نداریم و از تابعان رسول الله ص به حساب نمیآییم.
این «آیات آسمانها و زمین» چه هستند که اعتنا و توجه به آنها این چنین در سرنوشت شیعیان موثر است؟
آمریکا میخواهد به ایران حمله کند، طوفان کاترینا میآید و او را فلج میکند!
آمریکا و همپیمانانش میخواهند به سوریه حمله کنند، تمام جنگلهای کالیفرنیا طعمه آتش میشود!
طوفان فلورانس میآید و ضربهای جانانه به آمریکا میزند که نمیتواند خود را جمع و جور کند!
خداوند بر روی زمین به طور مداوم به دست مبارک خلیفه خود آیاتی را بروز میدهد و دشمن را سرکوب و تنبیه میکند،
اما متاسفانه ما اعتنا نکرده و از کنارشان رد میشویم!!
به جای این که متخصص آیهشناسی بیاوریم تا این معجزات بزرگ را توضیح دهد، متخصص هواشناسی و متخصص سیاسی میآوریم تا برای ما این ماجراها را تبیین کنند!!
این افراد که بویی از آیات نبردهاند، چون بصیرت به این موضوع ندارند، چه کمکی به ما میتوانند بکنند؟
رسول اللهص و تابعان ایشان اهل بصیرت هستند و از نگاه به آیات الهی، نتایج خدایی و برداشتهای صحیح میکنند.
اگر ما این چنین نیستیم، باید خود را فورا اصلاح کنیم، اهل بصیرت به آیات در آسمانها و زمین شویم، تا خدای نکرده از ایشان و تابعان شان دور نشده و در صف مقابل قرار نگیریم.
اگر اعتراض کنیم که ما نمیدانستیم بصیرت و این آیات یعنی چه، به ما خواهند گفت که مگر سوره یوسف یعنی احسنالقصص قرآن را نخواندهاید؟
در این سوره خداوند ابزاری را برای دو پیامبر خویش یعقوب و یوسف ع مطرح میفرماید به نام تأویل الاحادیث.
کل درس سوره یوسف این است که باید از این ابزار الهی استفاده گرفت.
این دو بزرگوار نیز وقتی که به این ابزار مسلح شدند، و زمانی که به آیات پیرامون خویش اعتنا کرده و از این ابزار بهره بردند، بر مشکلات فائق آمدند.
یعقوب در فراق یوسف درد و رنج بسیار کشید، اما وقتی که توانست آیات پیرامون خویش را با بصیرت ملاحظه کند، به سرعت به وصال یوسف رسید.
با این منظر باید به حضور خلیفه خدا بر روی زمین، امام زمان عج، امام عالم و آدم، امام شب قدر متوجه شد، امامی که تمامی اعمال ما در محضر ایشان صورت گرفته و هر لحظه بر ایشان عرضه میگردد.
ما سرداران و جان بر کفان جبهههای حق علیه باطل را تنها افراد حاضر در صحنه میبینیم و فقط ایشان را در سرنوشت جنگ و مقابله با دشمن به حساب میآوریم، اما از امام زمان ع که صحنهگردان اصلی هستند هیچ سخنی به میان نمیآوریم!
سلحشورانی را که به سوریه رفته و برای دفاع از حرم حضرت زیبب س فداکاری میکنند را مدافعان حرم محسوب میکنیم،
ایرانیها و افغانها را مدافع حرم میدانیم،
اما از مولایمان هیچ نمیگوییم!!
زیرا قرار نیست که نقش ایشان را در دفاع از حرمین و نوامیس مسلمین ببینیم و حساب کنیم…
ما را چه شده که فرماندهان نظامی را رؤسای مدافعان حرم محسوب میکنیم، اما از رئیس مدافعان یعنی امام زمان ع هیچ حرفی به زبان نمیآوریم؟
وقتی ماجرایی در دنیا اتفاق میافتد، حاضریم این را به همه کس و همه چیز ربط دهیم، بجز صاحب اصلی؟!
درس بگیریم از این که مولایمان دشمن را سر بزنگاههای خطر با سیلیهایی از صحنه دور میکند.
بجای این که نگران دشمن باشیم، نگران خودمان باشیم.
نگران این نگاه بیاعتنا و بیمسئولیت خودمان باشیم.
طوفان فلورانس یک فعل امام زمان است، چرا این را نمیبینیم؟
ایشان زنده و حساس هستند، و ما را رها نکردهاند.
نکند ما نیز اعتقادمان به امام زمان ع همان تفکر انحرافی یهود است که معتقد بودند که خداوند خلقت را به انجام رسانده و امور عالم را رها کرده، و میگفتند:
دستان خدا بسته است !!
که خداوند در جواب به ایشان میفرماید:
دستان خودتان بسته باد. و به سزای آن چه گفتید، لعنت بر شما باد! بلکه دستان خدا گشاده است و هر گونه بخواهد میبخشد و انفاق میکند.
و در ادامه این آیه، جملاتی بعد، میفرماید:
هر بار که آتشی برای جنگ برافروختند، خدا آن را خاموش ساخت …
این آیات نشانگر این نیست که خداوند لحظه به لحظه بر تمام امور ما توسط امام زمان ع نظارت و مدیریت و ولایت دارد؟
و سرنوشت بشر را رها نکرده و امور همگی را خودش است که جلو میبرد؟
اگر چنین تفکر غلطی را داشته باشیم، آن موقع است که میگوییم چرا دینداری ما جواب نمیدهد؟!
پس اساس زندگیمان را بر بصیرت بگذاریم.
تفکرمان را اصلاح کنیم، که در غیر این صورت، خدای نکرده از روش رسول الله ص و شیوه تابعان ایشان دور میشویم.
والسلام –
شهریار بحرانی
97/6/30
ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحيهِ إِلَيْكَ وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ وَ هُمْ يَمْكُرُونَ [يوسف102]
اين [ماجرا] از خبرهاي غيب است كه به تو وحي ميكنيم، و تو هنگامي كه آنان همداستان شدند و نيرنگ ميكردند نزدشان نبودي.
وَ ما أَكْثَرُ النّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنينَ [يوسف103]
و بيشتر مردم ـ هر چند آرزومند باشي ـ ايمانآورنده نيستند.
وَ ما تَسْئَلُهُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلاّ ذِكْرٌ لِلْعالَمينَ [يوسف104]
و تو بر اين [كار] پاداشي از آنان نميخواهي. آن [قرآن] جز پندي براي جهانيان نيست.
وَ كَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ [يوسف105]
و چه بسيار نشانهها در آسمانها و زمين است كه بر آنها ميگذرند در حالي كه از آنها روي برميگردانند.
وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاّ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ [يوسف106]
و بيشترشان به خدا ايمان نميآورند جز اينكه [با او چيزي را] شريك ميگيرند.
أَ فَأَمِنُوا أَنْ تَأْتِيَهُمْ غاشِيَةٌ مِنْ عَذابِ اللّهِ أَوْ تَأْتِيَهُمُ السّاعَةُ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ [يوسف107]
آيا ايمنند از اينكه عذاب فراگير خدا به آنان دررسد، يا قيامت ـ در حالي كه بيخبرند ـ بناگاه آنان را فرا رسد؟
قُلْ هذِهِ سَبيلي أَدْعُوا إِلَى اللّهِ عَلى بَصيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَني وَ سُبْحانَ اللّهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكينَ [يوسف108]
بگو: «اين است راه من، كه من و هر كس (پيرويام) كرد با بينايي به سوي خدا دعوت ميكنيم، و منزّه است خدا، و من از مشركان نيستم».
احسنت
خدا به شما جزای خیر دهد
آّبی گوارا بود بر کویر تشنه دلان …