پس از منتشر شدنِ بیانیۀ گامِ دوّمِ انقلاب، برخی اشکالها و ایرادها نسبت به آن مطرح شد که نشان میدهد برخی نتوانستهاند تصوّرِ صحیحی از آن بهدست آورند. ازآنجاکه این قبیل مناقشات و خُردهگیریها به بخشهای از جامعۀ فکری و نخبگانی نیز انتقال یافته و گویا کسانی میکوشند تا عقدهگشایی و مخالفخوانی کنند و هر حرکت و اقدامی را با حاشیهسازی و بدبینی، خنثی و زمینگیر نمایند، در اینجا به ابطال و رد پارهای از این نظراتِ انتقادی میپردازیم.
[1]. اشکالِ برخاسته از دوگانۀ «تکرار/ نوآوری»
گفته شده که بیانیۀ گامِ دوّمِ انقلاب، دربردارندۀ هیچ سخنِ «متفاوت» و «نو»یی نیست و آیتالله خامنهای در آن، همان نظرات و آراء پیشینِ خود را بازگو کرده است، درحالیکه انتظار میرفت ایشان به اقتضای چهلسالگیِ انقلاب و انتشارِ این بیانیه، «مفهومپردازیِ نوآورانه و تازه» کند.
پاسخ این است که:
[الف]. فضل و اعتبار یک متن، تنها به این نیست که در آن، سخنِ مبدعانه و تازه گفته شده باشد، بلکه «معیارها» و «شاخصها»ی مهمِ دیگری نیز وجود دارد که باید آنها را قضاوت، دخالت داد، ازجمله «ملاحظۀ اولویتها/ ضرورتها/ فوریتها»، «جامعیّت/ فراگیری/ شمولیّتِ مسألهها»، «اتقان/ قوّت/ صحتِ استدلالها»، «گذشتهنگری/ تاریخیاندیشی/ بیانِ درسها و عبرتهای راهِ طی شده»، «نگاه به آینده/ طرّاحیِ مسیرِ پیشِ رو/ وجوهِ تجویزی و باید و نبایدی»، و … . ازاینرو، کسانیکه چنین استدلالی را مطرح کردهاند، در حقیقت، دچارِ خطای «تکمعیاراندیشی» و «یکسویهنگری» هستند.
[ب]. روشن است که آیتالله خامنهای برخلافِ بسیاری از بزرگان و صاحبنظران، یک «متفکّرِ مفهومپرداز» است، چنانکه در گذشته، مفاهیم فراوانی را ساخته و عرضه کرده است. ازجمله در قلمروِ فرهنگ، میتوان به این مفاهیم اشاره کرد: «تهاجمِ فرهنگی»، «شبیخونِ فرهنگی»، «ولنگاریِ فرهنگی»، «رخنۀ فرهنگی»، «مهندسیِ فرهنگی»، «ثروتِ فرهنگی»، «گروههای خودجوشِ فرهنگی»، «جوانِ مؤمنِ انقلابی»، «تولیدِ فرهنگی»، «استحکامِ ساختِ فرهنگیِ درونی»، «سبکِ زندگیِ اسلامی»، «گفتمانسازی»، «الگویِ اسلامی – ایرانیِ پیشرفتِ فرهنگی»، «آتشبهاختیارِ فرهنگی» و … . بنابراین، هرگز اینگونه نیست که ایشان در مقام، «مفهومپردازی» و «جعلِ اصطلاح» و «ابداعِ لفظ»، ناتوان باشد. برایناساس، باید حکم کرد که ایشان در این متن، در پیِ این مقصود نبوده و هدفهایی دیگری را دنبال کردهاند. در غیراینصورت، آیتالله خامنهای در این متن نیز همانندِ گذشته، توان و استعدادِ خویش در زمینۀ مفهومپردازیِ مبدعانه را بهکار میگرفت.
[ج]. برخلافِ ادّعای مطرحشده در این اشکال، بیانیۀ گامِ دوّمِ انقلاب، دربردارندۀ تعبیرِ جدیدی است و آن عبارت است از تعبیرِ «گامِ دوّمِ انقلاب». این تعبیر، نهفقط تازه است، بلکه دلالتها و لوزامِ مهمی دارد.
[2]. اشکالِ برخاسته از دوگانۀ «شعاری/ عملیّاتی»
ادّعا شده که مضامینِ این بیانیه، «شعاری/ صوری/ تشریفاتی/ تبلیغی» است و بر روی کاغذ باقی میماند و عملی نمیشود و عالَمِ واقع را تغییر نخواهد داد. بهعبارتدیگر، این نوشته، مبنای «عمل» و «اقدام» قرار نخواهد گرفت و «اتّفاقِ تازه»ای رخ نخواهد داد.
پاسخ این است که:
[الف]. اینکه سخنی مبنای عمل قرار نگیرد و مهجور و متروک بماند، ممکن است دو خاستگاهِ متفاوت داشته باشد: یکی اینکه از اساس، بسیار «ذهنی/ خیالپردازانه/ واقعیّتگریز» است و «شدنی/ تحقّقپذیر/ ممکن» نیست؛ دیگر اینکه هرچند عملیّاتی است و میتواند واقعیّت را مطابق با خویش تغییر دهد، امّا مجریان و کارگزاران، به آن «وفادار/ متعهد/ مقیّد» نیستند و آن را «باور» ندارند و در عمل بهکار نمیبندند. ما ریشۀ مشکل را، امرِ دوّم میدانیم و سخت معتقدیم که مدیرانِ «اشرافی/ هزارمیلیادی/ سرمایهسالار»، «تنبل/ کمکار/ میدانگریز»، «ناامید/ مأیوس/ فرسوده»، «بوروکراتیک/ دیوانسالار/ غیرجهادی»، «غربگرا/ غیرانقلابی/ وابسته» نمیتوانند کارِ انقلاب را بهسرانجام برسانند و آرمانهای آن را محقّق کنند، نهاینکه آرمانها، «نشدنی» و «ناممکن» باشند. البتّه این قبیل کارگزارانِ تکنوکرات، «ضعف» و «ناتوانیِ» خود را فرافکنی میکنند و مدّعی میشوند که با «شعار»، نمیتوان جامعه را مدیریّت کرد، درحالیکه، مسأله این نیست و گفتهها و مطالبههای آیتالله خامنهای را نمیتوان به «شعار» فروکاهید.
[ب]. اگر این خواستهها را «شعار» بخوانیم، باید اصلِ «انقلاب» را نیز شعار بدانیم؛ زیرا در انقلاب، همین «هدفها» و «مقاصد» دنبال شدند و مردم و امام خمینی، بهدنبالِ محقّقساختنِ همین غایات بودند.
امروز نیز آیتالله خامنهای، همین هدفها را بیان میکند و میکوشد «خطِ اصیل و اوّلیّۀ انقلاب» را ادامه میدهد. آری، هدفها و مقصدهای انقلاب، «بلندپروازانه» و «بنیادی» هستند، امّا «نشدنی» و «خیالاندود» نیستند؛ چنانکه در طولِ دهههای گذشته، بخشِ مهمی از این غایاتِ بهظاهر محال و ذهنی، به واقعیّت پیوستند.
[3]. اشکالِ برخاسته از دوگانۀ «انتقادی/ تأییدی»
این اشکال نیز مطرح شده که در بیانیۀ رهبرِ انقلاب، تنها به «دستاوردها» و «فتوحاتِ» انقلاب اشاره شده و سخنِ چندانی از «لغزشها» و «خطایا» به میان نیامده است؛ بهگونهایکه ایشان بهصورتِ مفصّل، به توفیقات و نتایجِ مثبت پرداختهاند، امّا سرفصلی را به ضعفها و نقصانها اختصاص ندادهاند.
پاسخ این است که:
[الف]. رهبرِ انقلاب در شرایطی که جبهۀ متراکمِ دشمن با انبوهِ رسانههایی که در اختیار دارد، در حالِ «تخریبِ ذهنیّتِ مردم نسبت به انقلاب» است و میخواهد آنها نسبت به گذشته و آیندۀ انقلاب، «بدبین» و «منفیباف» گردانند، این بیانیه را نگاشتهاند تا روحِ «امید» و «خوشبینی» را به مردم القاء کنند و آنها را از «بیعملی» و «دلسردی» برحذر دارند. این یکی از هدفهای عمدۀ بیانیۀ گامِ دوّم است، چنانکه خودِ ایشان نیز نخستین و ریشهترین تکلیفِ جوانان را ایجادِ «امید» در جامعه میدانند و به آن توصیه میکنند. ازاینرو، روشن است که شایسته نبوده همرتبۀ اشاره به «گشایشها» و «شکوفاییها»، به «کاستیها» و «سستیها» نیز بپردازند و به آنها شاخوبرگ بدهند. بهاینسبب، ایشان به در بیانیه، کمتر به این ضلعِ بحث پرداختهاند.
[ب]. هرچند نکات و عباراتِ انتقادی و آسیبشناسانۀ رهبرِ انقلاب در بیانیۀ گامِ دوّم، زیاد نیستند، امّا از لحاظِ محتوایی، «شدید» و «قاطع» و «صریح» هستند، بهطوریکه الفاظ و تعابیرِ غلیظی را برای توصیفِ این قبیل لغزشها و آسیبها بهکار بردهاند. در واقع، ایشان کوشیدهاند از لحاظِ «کیفی»، حقّ مطلب را ادا کنند.
[ج]. ازطرفدیگر، رهبرِ انقلاب بهجای اینکه ضعفها و انحرافها را در قالبِ «زبانِ توصیفی» بیان کنند و بگویند چنین و چنان نشده است، ترجیح دادهاند که با «زبانِ تجویزی»، از «بایدها» و «نبایدها» سخن بگویند و در مقابلِ کاستیها و ضعفها، سلسله «راهکارها» و «راهبردها»یی را ارائه دهند.
[4]. اشکالِ برخاسته از دوگانۀ «مبهم/ متمایز»
برخی نوشتهاند این بیانیه بهدلیلِ «کلّیبودن»، نمیتواند «حقّ» را از «باطل» جدا سازد و میانِ جریانِ انقلابی و غیرانقلابی، مرزبندی کند، حالآنکه انتظار میرفت بیانیه آنچنان «شفاف» و «صریح» باشد و «وضوحِ مفهومی» داشته باشد که «راه» را از «بیراه» بازشناساند و «نسخههای بدلی و غیرانقلابی» را آشکار سازد.
پاسخ این است که:
[الف]. اگر چنین غرض و مقصودی محقّق نشده و بیانیۀ گامِ دوّمِ انقلاب، صریح و شفاف نیست، چرا نیروهای غیرانقلابی در برابرِ آن، یا «سکوت» اختیار کردهاند، یا «مخالفت» میکنند، یا درتلاشند که آن را «مصادرهبهمطلوب» کنند؟! این نوع واکنشها نشان میدهند که آنها نمیتوانند با بیانیه، همداستان و همسو باشند و مضامینِ آن را برنمیتابند.
[ب]. در تمامِ عرصههای سیاسی و فرهنگی و اقتصادی، جملات و عباراتی انتخاب شده که بر مدار و محورِ «مسألهها» و «مناقشهها»ی جاری شکل گرفته و به آنها پاسخ دادهاند، بهگونهایکه رهبرِ انقلاب پس از تخطئه و ملامتِ «راهکارهای غلط و غیرواقعی»، از «چارهها و علاجهای واقعی» سخن به میان آورده و نشان دادهاند مسیر و روشِ صواب کدام است. بهاینترتیب، در هیچ زمینهای مخاطب بهحالخود رها نمیشود و سرگردان و پریشان نمیماند.