گاه گاهی که دلم میگیرد …
به خودم می گویم …
در دیاری که پر از دیوار است …
به کجا باید رفت ؟
به که باید پیوست ؟
به که باید دل بست ؟
حس تنهای درونم می گوید …
بشکن دیواری که درونت داری !
چه سوالی داری ؟
تو خدا را داری …
و خدا …
اول و آخر با توست …