صورتگر نقاشم، هر لحظه بتی سازم
وانگه همه بتها را، در پیش تو بگدازم
.
صد نقش برانگیزم، با روح درآمیزم
چون نقش تو را بینم، در آتشش اندازم
.
تو ساقی خماری، یا دشمن هشیاری
یا آنک کنی ویران، هر خانه که می سازم
.
جان ریخته شد بر تو، آمیخته شد با تو
چون بوی تو دارد جان، جان را هِله بنوازم
.
هر خون که ز من روید، با خاک تو می گوید
با مِهر تو همرنگم، با عشق تو هَنبازم
.
در خانۀ آب و گِل، بیتوست خراب این دل
یا خانه درآ جانا، یا خانه بپردازم
جلال الدین محمد بلخی معروف به مولوی