تمام عمر به دنبال این بودهایم که کجا هستیم؟ در دایره تأثیر و یا تأثراتمان چه کسانی حضور دارند؟
هر لحظه مترمان را برای اندازهگیری دیگران و اعمالشان میگسترانیم.
میخواهیم بهترین ها از آنِ ما باشد و یا بیشتر از دیگران داشته باشیم.
نتیجهاش هر چه بود و یا هست کمتر دلخواه ماست. کمتر دل بیقرارمان را آرام میکند.
نمیتوانیم بگوییم ؛ ” ما رأيتُ الاّ جميلاً” چرا؟ معنای زیبایی را نمیشناسیم و یا زیبایی مرده است ؟!
چه میشود که بانویی در مقابل سرهای به نیزه نشسته ، پاهای تاول زده، تن های خسته،
گوش ها و چشم های به غارت رفته و به زعم انسانی من؛ در محشری از بلا و مصیبت، میایستد و میگوید: ” ما رأيتُ الاّ جميلاً”
بانو جان ! بر ما ببخش که به بیراهه رفتهایم و از حکایت زیبای شما، تنها سوگواری برای التیام زخمهای خود ساختهایم .
بر ما ببخش که از رقیه گوشواره خونی و از اباالفضل(ع) دو دست مُنقطِع و از امام روشناییها سر بریده تصورمان از عاشورا شد.
ما با چشم بسته به دنبال دیدن خود و رؤیت نور بوده ایم !
عمرمان به طمع شیرینی در تلخی گذشت. غافل از اینکه مسیر آسمان از کربلا در عاشورا میگذرد،
و منظر شما آسمان است نه زمین که در آن میگردیم.
برچسباربعین حسینی ع زینب سلام الله علیها سیر تا اربعین قمرالحسین ابالفضل ع لبیک یا حسین ما رأيتُ الاّ جميلاً
همچنین ببینید
دست نوشته حاج قاسم هنگام ورود به داخل ضریح زینب سلام الله علیها
ويدئو/ حاج قاسم هنگام ورود به حرم زینب سلام الله علیها