بسم الله الرّحمن الرّحیم
سرزمین عظیم و کشف نشدهای بود. سرزمینی پر از مقولات عظیم، پر از فضل و رحمت، پر از انباء و انذار، پر از نسخه راه و هدایت، پر از دومینوی پاداشها و عذابها و خلاصه سرزمینی که تفصیل کل شیء بود.
خالق و مالک آسمانها و زمین با هدفی والا تصمیم گرفته بود او را نیز وارد سرزمینش کند.
سرزمینی؛ بیانتها بود و پر از مقولات کوچک و بزرگ، که در بین آنها هیچ مسیری برای حرکت نمایان نبود و او قاصر از درک آن سرزمین بیکران، سرگردان شده بود.
تا قبل از این نمیدانست که چقدر به راهنمایی و دستگیری ولیّ خود نیازمند است.
و فکر میکرد اینجا هم با اتّکا به علم و ایمانش میتواند حرکت کند،
امّا همچون طفلی شده بود که بدون مادرش در خیابانها آواره است.
سرگردان دور خود میچرخید و هر مانع کوچکی بارها او را به زمین میزد.
تلاشهایش کارساز نبود. او نیاز به دستگیری داشت، ولیّ میخواست،
گاهی مسیر دشوار بود، بلدِ راه میخواست.
مالک سرزمین، تنها کسی بود که میتوانست دستش را بگیرد و از موانع کوچک و بزرگ عبورش دهد.
لذا از سر رحمتش او را با نوری عظیم از جانب خودش آشنا کرد تا همراهی و ولایتش کند.
اگرچه هرگز به ذات مالک نمیتوانست پی ببرد امّا ولیّاش او را با رحمت بیکرانِ مالک آشنا کرده بود.
هر چه بیشتر رحمت گسترده شده در آن سرزمین را میدید و به آنها توجّه میکرد بیشتر خود را ذرّهای بین دو آسمان رحمانیّت و رحیمیّت او حس میکرد.
او حضور ولیّاش را نیز از مصادیق رحمت می دانست.
هر چه بیشتر میگذشت بیشتر محو عظمت و زیبایی نور ولیّاش میشد.
او قبل از این سرگردان بود امّا بعد از آشنایی با آن نور احساس آرامش عجیبی داشت.
شادی و شعف وجودش را پرکرده بود لذا به حمد کشیده شد.
کمکم، او را با مقولاتی در آن سرزمین آشنا کردند،
مقولاتی غیبی که مملو بود از رحمانیّت و رحیمیّت.
این بار رحمتها بسیار عظیمتر و عجیبتر از رحمتهایی بودند که تا آن زمان دیده بود.
ولیّاش او را با برخی مقاطع پیش رو آشنا کرد.
حال دیگر او قائل بود به اینکه مالک او مالک یوم الدّین و همه مقاطع پیش رو نیز هست.
خالق و مالک او، خالق و مالک همۀ آن سرزمین ها بود.
هر چه او بیشتر با تواناییها و قدرت مالک آشنا میشد،
بیشتر به او احساس نیاز میکرد و به استعانت کشیده میشد.
در میان امور مختلف، شریعهای از امر را به او نشان دادند.
سفینۀ نجاتهایی عظیم بر روی آن شریعه در حال حرکت بودند.
به او گفته شد اگر میخواهی صحیح و سلامت از خلال صحنههای سخت این سرزمین عبور کنی و به سرمنزل مقصود برسی، باید وارد یکی از این کشتیها شوی.
این کشتی از این شریعه تبعیت کرده و تو را بهراحتی و در امنیّت کامل به مقصد میرساند.
تنها راه نجات تو فقط همین است، وگرنه در خلال صحنههای سخت پیش رو از پا درخواهی آمد.
برایش سؤال شده بود، مقصد کجاست؟!
اما قبل از اینکه سؤالش را مطرح کند، پاسخش را شنید؛
مقصد این مسیر اقوم است.
همانجایی است که رحمانیّت و رحیمیّتم را بر بندگانم تمام میکنم،
همان سرزمین و مقولات غیبی که قبلاً بو سیلۀ قرآن با آنها آشنایت کردم.
امّا دقّت کن که نعمت تنها در این مسیر است و کسانیکه در آن وارد شوند از نعماتش بهره خواهند برد
و کسانیکه از ورود به آن امتناع کنند به غضب خالق و صاحب این سرزمین دچار شده و از ضالیناند.
در طی این همراهی او از خود بیرون آمده بود و محو نور ولیّاش شده بود.
ناگهان به خود آمد و دید بسیار تغییر کرده و در طی این همراهی از جنس نور ولی شده.
مالک به او گفت: سرزمین من بسیار عظیم است و همه آنچه تا بهحال در این نور خاصه به تو نشان دادم فقط بخشی از آن است.
برای شناخت بیشتر این سرزمین و آشنایی با نظام من باید همواره با ولیّت همراه باشی
چراکه در نور او همهچیز برایت نمایان میشود. بدون او هرگز به فلاح نخواهی رسید و حرکت مثبت و صحیحی در این سرزمین نخواهی داشت. صَدَقَ اللهُ العَلیّ العَظیم.
بله؛ این تنها سرزمین قرآن است که توانسته هدایت به اقوم را در دل خود بگنجاند.
و همراهی با ولیّ تنها راه استفاده صحیح از هدایت آن است.[1]
امّید که همه شیعیان همراه ولیّ خود شده و از هدایت قرآن بهره ببریم.
تا رضایت مادر مهربانمان حاصل شود.
” اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم “
[1] . رسول الله ص فرمودند:
” إنّي تاركٌ فيكم الثّقلين كتاب الله و عترتي لن يفترقا حتّي يردا عليّ الحوض ما إن تمسّكتم بهما لن تضّلوا و لن تزّلوا “
من در ميان شما امت دو چيز نفيس وزين و گرانبهايي را باقي گذرندهام كه كتاب خدا و عترت من، كه اهلبيت منند، كه اين دو هرگز از همديگر جدا نميشوند تا وقتي كه بر من نزد حوض كوثر وارد شوند. مادامی که به این دو تمسک بجویید گمراه نمی شوید و نمی لغزید.