در اولین گام ،خبر کذبی که از «شهادت» مسعود کشمیری خبر می داد، این شایعات ساعت 6 صبح فردای حادثه صورت رسمی به خود یافت. پس از جلسه محرمانهای که میان بهزادنبوی، سعیدحجاریان، خسروتهرانی و مصطفی قنادها برقرار می شود، اطلاعیهای تنظیم و توسط محسن سازگارا معاون سیاسی اجتماعی بهزاد نبوی درنخستوزیری به صدا و سیما جهت اعلام ارسال میگردد، در این اطلاعیه که ساعت 8 صبح از رادیو پخش می شود، «شهادت کشمیری» رسماً اعلام میگردد. این در حالی است که در لحظه تنظیم این اطلاعیه علم کامل بر نبودن جنازه در محل حادثه، پزشکی قانونی و بیمارستانهای تهران حاصل گردیده بود و همچنین سرتیپ شرفخواه و سرهنگ وصالی بر خروج کشمیری لحظاتی قبل از حادثه شهادت داده بودند.
دومین اقدام برای شهیدجلوه دادن کشمیری، جسد سازی برای وی بوده است تا اصلیترین ابهام در این خصوص مرتفع گردد. مرحوم هاشمی رفسنجانی در کتاب عبور از بحران درباره این ماجرا مینویسد: «دوشنبه 9 شهریور [1360]… جنازهها را به سالن مجلس آوردند، مشاهده کردم. سخت سوخته بودند. آقایان «باهنر» و «رجایی» را فقط از دندانهای طلای جلو دهان و آسیابشان، میشد تشخیص داد. علامت دیگری نمانده بود. مقداری گوشت [البته صحیح آن خاکستر است] هم در کیسه نایلونی [جمع] کرده بودند؛ به عنوان فرد دیگری به نام «مسعود کشمیری» منشی جلسه، مطرح کردند.
جمع کردن مقداری خاکستر در یک کیسه نایلون به عنوان جسد کشمیری، ورود شیون کنان یک زن به عنوان همسر شهید با فریادهای مسعود مسعود، تشییع باشکوه تابوت منتسب به کشمیری به روی دست مردم و خلاصه اغفال مسئولین توسط یک باند محفلی در اطلاعات نخست وزیری در حالی صورت می گرفت که مسعود کشمیری برای خروج ازکشور نیاز به فرصت و عدم حساسیت داشت و یقیناً بر روی یک عنصر به شهادت رسیده، هیچ حساسیتی نخواهد بود. اگرچه توطئه جسد سازی با تهیه تابوت و جمعآوری خاکستر از محل حادثه، با اعتراض افرادی همچون دکتر زرگر نماینده وقت مجلس آشکار میگردد که اعلام میدارد حتی با سوختن بدن به مدت 24 ساعت در آتش برخی استخوانها همچون جمجمه بر جای خواهند ماند و نمیتواند از جسدی تنها خاکستر مانده باشد، آن هم در شرایطی که پیکر شهیدان باهنر و رجایی تقریباً سالم است. اما کشمیری در فرصت حاصله و بی خبری مبادی خروجی کشور از احتمال فرار چنین متهمی، به راحتی از مرز گریخت.