سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / متون / عبد فراری!!!!

عبد فراری!!!!

بسم الله الرحمن الرحیم

 

وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادي عَنّي فَإِنّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجيبُوا لي وَ لْيُؤْمِنُوا بي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ(186سوره بقره)
و هنگامی که بندگان من، از تو در باره من سؤال کنند، (بگو:) من نزدیکم! دعای دعا کننده را، به هنگامی که مرا می‏خواند، پاسخ می‏گویم! پس باید دعوت مرا بپذیرند، و به من ایمان بیاورند، تا راه یابند (و به مقصد برسند)!

عبد فراری!!!!

عبدی فراری سالها از صاحب کریم خود فرار کرده بود هرچه صاحب با انواع نعمات و محبت ها و واسطه ها و نشانه ها و آیات او را به راه خودش می خواند عبد جفاکار و خطا کار سر،باز می زد

صاحب کریم او با مهربانی برایش غذاهای تازه می فرستاد واو هر بار زیر سینی غذاهایی می زد که صاحب برای او فرستاد بود .

دائم بد قلقی نا شکری و نافرمانی…

غافل از اینکه او عبد است و باید با معبود خویش صد در صد هماهنگ باشد

با این غفلت خود هر روز در دنیای ظلمانی بیشتر و بیشتر فرو می رفت

تا که یک روز صاحب کریم مهمانی بر پا کرد تا بارعامی باشد برای اهالی آنجا همه را نیز دعوت کرد اما از آنجایی که شاید این عبد فراری باز دست از فرار بر ندارد حبیب خود را شفیع قرار داد و به او فرمود این عبد فراری من سالهاست که از من دور شده است شاید خجالت بکشد از اینکه به مهمانی من بیاید حبیب من ، تو رحمت للعالمین هستی سراسر وجود تو رحمت است شاید به دنبال شفیع بگردد به دنبال کسی که بین من و او وساطت کند تو به پیش او برو نگذار عبد من دنبال شفیع بگردد .عبد من را شفاعتش کن و به او بگو که من منتظرش هستم و اگر از من سوال کرد به او بگو من نزدیکم…

عبد شنیده بود هر گاه بنده ایی از صاحب و مولای خویش نافرمانی کند باید مجازات شود و از رحم و شفقت نیز محروم باشد
و حال که چنین شفیع مهربانی را در مقابل خود حاضر می دید و پیغام صاحب را می شنید که:

عزیزم من نزدیک تو هستم

جااانم کارم داری بگو عبد من بگو تا اجابتت کنم

بیا بنده ی من بیا دستت را به من بده تا خودم تو را از زمین بلندت کنم و رشدت دهم

( لحن صاحب کریم ، لحن مادرانه بود، لحن مادری که در مقابل فرزندش بعد از تمام شیطنت ها و اذیت ها وقتی فرزند صدا می زند مادر، دست هایش را با مهربانی می گشاید و می گوید جاانم )

عرق شرم او را احاطه کرد سر به زیر انداخت اشک او را امان نمی داد و در دل با خود می گفت که من سالها  از او فراری بودم و او سالها مشتاق من ….

صاحب کریم به او گفت به من ایمان بیاور و  دست او را گرفت و از زمین بلند کردش کرد

سر و روی آلوده ی او را شست ، لباس تمیز و پاک تن او کرد و او را به مهمانی خود برد و چنان او را تکریم کرد که دیگران که شاهد این صحنه بودند با خود می گفتند :

به راستی چه کسی عبد است و چه کسی صاحب؟؟؟!!!

 

 

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

فرصت باقی‌مانده از رمضان را قدر بدانیم

آیت‌‌الله حاج آقا مجتبی تهرانی (ره)

مراقب باشید میان این فرشته‌ها گم‌ نشوید

پوستر بزرگ «روزه اولی‌ها»

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.