بسم الله الرحمن الرحیم
(از علق تا اقتراب)
قسمت اول
چگونه میشود بالا رفت و اهل ارتفاعات شد؟
چگونه میشود از اسارت دنیا رها شد؟
چگونه میشود تا مقام اقتراب صعود کرد؟
میگفت: یکی از نسخ قرآنی برای ارتفاع گرفتن، اهل سلوک شدن و صعود کردن، سوره علق است.
خداوند در سوره علق پلکان رشد انسان را بیان فرموده است.
پله اول:
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذي خَلَقَ[1]:
واژه(قرا) را که درقرآن جستجو میکنیم به مفهومی والاتر و عجیب تر از خواندن میرسیم! آنجا که خداوند متعال در روز قیامت فرمان میدهد:( اقْرَأْ کِتابَکَ)، کتاب عمل خود را قرائت کن[2]!
بیاییم صحنه قیامت را به صورت سه بعدی تجسم کنیم: اعمال شما حاضر است و بُعد دارد، فارغ از زمان و مکان! چون شهری که ابتدا و انتهایش معلوم است، میتوانی در آن سیر کنی و ببینی چه کردهای در عمر کوتاه دنیاییت! کارهای خوب و خوبترت همه جمعند بدون کم و کاستی، حال پروردگارت می فرماید:(اقرا)، این مفهوم بالاتر از خواندن یک کتاب یا یک مصحف دنیایی است، میتوانی به درون شهر اعمالت پای گذاری و لمس کنی و ببینی آنچه ساختهای ! از ابتدا تا آخرین لحظه زندگیت را!
میتوانی بازگو کنی و گزارش دهی که بر تو چه گذشته، چه کردهای و چه با خود آوردهای! صحنههایی از زندگیت به قدری زیباست که دوست داری بروی و درونش اطراق کنی و لذت ببری و صحنه هایی که حسرت میخوری ایکاش نبودند! از این قسمت گذر کنیم!
پس قرائت در این صحنه به نوعی ورود کردن، سیر کردن و گزارش دادنی است بر اساس فهمی بسیار عمیقتر از آنچه در دنیا میان حجب داری!
با این منظر قرائت قرآن نیز مفهومی مرتفعتر مییابد، در مفاهیم قرآنی سیر کن، فهم کن و سپس بازگو نما!
اکنون با همین منظر به آیه اول سوره علق نگاه کنیم: پروردگار تو، با اسم ربش، خلقت را انجام داده است، بیا نظام پروردگار را ببین و آن را گزارش بده! گزارش بده چگونه خداوند بواسطه اهل بیت (ع) خلق نموده، بیا و امامت و ولایت و خلافت این بزرگواران را لمس و بازگو نما!
این ابتدایی ترین پلکان مطروحه در سوره علق است، آشنایی با نظام خداوندی، آشنایی با معارف الهی و آشنایی با اهل بیت (ع) طبق منظر قرآن[3]!.
گفتمان خداوند در سوره علق با کیست؟(خَلَقَ اْلإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ[4])
انسانی که از ناچیزترینها خلقش نموده [5]و سبیل هدایت بر او گشوده [6]ودر او استعداد رشد کردن و ارتفاع گرفتن در آسمانها را به ودیعت نهاده و اهل بیتش (ع) را وسیله ای برای هدایت به سبیل الهی و وسیله ای برای ارتفاع گرفتن قرار داده، تا جایی که بالا برود و حجب از او زدوده گردد، بتواندصحنه های خدایی را دنبال کرده و بازگو نماید.
این حرکت از ظلمت آسمان اول به سوی نور آسمان های بالاتر با وجه ولایت اهل بیت (ع) انجام میشود، چنانچه خداوند در سوره بقره به روشنی معنای ولایت را مطرح نموده است[7] و در سوره مائده به همان روشنی ولیّ را معرفی مینماید[8].
آن زمان که انسان به سبیل هدایت شاکرانه گام مینهد و دست در دست ولیّ عالم به سوی آسمان های بالاتر حرکت داده میشود درک کرامت پروردگارش عمیق تر میگردد.
پله دوم:
اقْرَأْ وَ رَبُّکَ اْلأَکْرَمُ[9]:
ای انسان بازگو کن کرامت پرورش دهندهات را، بازگو کن تمام لحظات عمر بر سر سفره کریمانه او ارتزاق نمودی و بهره بردی، گاه حواست بود این همه نعمت از جانب چه کسی است و گاه غافلانه به خود نسبت دادی! گزارش بده که پرورش دهنده کریم تو با تو چه کرده است! چقدر زیبا در صحنه ها دستگیریت نموده، در حالیکه بی خبر بودی و چه بسیار ناجوری ها را از سر راهت کنار زده و تو نفهمیدی! ذکر کن کرامت پروردگارت را که نه تنها کریم بلکه اکرم است.
این منظر چشم ها را به سوی آسمان میکشاند! هرچه بدین منظر پافشاری کنی از خودت و از نفست فاصله میگیری! منمیت در وجودت رنگ میبازد و خدا در وجودت رنگی تازه میریزد، رنگی خدایی! چونان کسی که از جانش گذشته و آن را تقدیم پروردگارش نموده!
هرچه بیشتر روبه سویش میکنی از خود دورتر میشوی! از آن خودی که سنگینت نموده و تورا به زمین چسبانده و راه رشدت را به سوی ارتفاعات سد نموده است. بالن وجودت سبک و سبک تر شده و بالا میرود.
میفهمی هرچه هست از جانب اوست! میفهمی حال که میفرماید: (إِنّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ) یعنی چه و میفهمی شاکر بودن یعنی ایمان داشته باشی هرچه داری از جانب اوست! چشم نعمت بین باز میگردد و کفر از انسان فاصله میگیرد!
خدایا همه چیزم از توست، از خود چیزی ندارم! تو همواره دستم را گرفتی با دستان پر محبت اهل بیتت (ع)، تو مرا از گرداب ها و پرتگاهها رهانیدی و به سبیل خود رهنمونم گشتی! توراه را نشانم دادی و از بیراههها بر حذرم داشتی، تو راه هدایتت را به سوی اوج جلوی پایمان پهن نمودی تا از دنیا و تنگناهای آن کنده شویم و روبه سوی آسمانها بالا رویم.
خدایا خدایی تو چقدر زیباست! تو قابل وصف نیستی اما خداییات را میتوان بواسطه اهل بیت (ع ) تا حدی درک نمود، خدایا چقدر زیبا مارا به خود وصل میکنی بواسطه افرادیکه در برابر تو حجاب نیستند.
به این پله که می رسی سراسر زیبایی است، زیرا هرچه نیک بینی از او بینی! ماحصل این حال حمدی عمیق است نسبت به خداوند متعال و اعتراف بدین جمله که به راستی او بَرّ و رحیم است[10].
[1] علق-1
[2] [الإسراء14 ] ص283 – اقْرَأْ کِتابَکَ کَفي بِنَفْسِکَ الْيَوْمَ عَلَيْکَ حَسيبًا
[3] اگر در قرآن آیاتی را دنبال کنیم که خداوند فعلی را به خود نسبت داده و ضمیر متکلم مع الغیر(نا) استفاده نموده، متوجه می شویم ضمیر به خداو اهل بیت ع بر می گردد زیرا که ایشان وجه الله هستند و میان ما و خدا چونان چهارچوبی بدون شیشه اند که حجابی در مقابل نور خورشید نیست .
[4] علق-2
[5] این گویش در سوره انسان نیز دیده می شود:
[الإنسان1 ] ص578 – هَلْ أَتي عَلَي اْلإِنْسانِ حينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَکُنْ شَيْئًا مَذْکُورًا [الإنسان2 ] ص578 – إِنّا خَلَقْنَا اْلإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَليهِ فَجَعَلْناهُ سَميعًا بَصيرًا[6] [الإنسان3 ] ص578 – إِنّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمّا شاکِرًا وَ إِمّا کَفُورًا
[7] [البقرة257 ] ص43 – اللّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ وَ الَّذينَ کَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَي الظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ
[8] [ [المائدة55 ] ص117 – إِنَّما وَلِيُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَالَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ، نه تنها بر اساس احادیث بلکه از ظاهر آیه می توان اثبات نمود منظور از الَّذينَ آمَنُوا اهل بیت ع می باشند.
[9] علق-3
[10] [الطور28 ] ص524 – إِنّا کُنّا مِنْ قَبْلُ نَدْعُوهُ إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحيمُ