بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین
ازحضرت امام حسن عسکری علیه السلام در حدیث روایت کرده .
یونانی به امیرالمؤمنین علیه السلام گفت : من از تو دور می شوم و تو مرا بخوان ، و من اجابت نمی کنم و نمی آیم پس اگر مرا بدون اختیار نزد خود آوردی این نشانه است بر صحت عقیده شما
حضرت فرمود : اگر چنین کنم این تنها برای تو نشانه است ، چون که تو از حال خود با خبری که امر مرا رد نکرده ای ، و من اختیار تو را گرفته ام بدون این که جایی از تو را گرفته باشم که جایی از تو را بگیرد ، یا کسی بدون گفته من جایی از تو را گرفته باشد و بی اختیار تو را کشیده باشد ، و فقط به قدرت قاهر خداوند بوده ، و ممکن است بعدا تو یا دیگری ادعا کند که ما باهم توطئه کرده ایم ، پس اگر می خواهی نشانه طلب کنی چیزی بطلب که برای همه اهل عالم نشانه باشد .
یونانی گفت : اگر اختیار طلب را به دست من بدهی من می خواهم که اجزای این درخت خرما را جدا و متفرق کنی ، و آنها را از هم دور کنی ، و سپس آنها را جمع کنی و به حالت اول برگردانی .
مولا فرمود : این ( خوب ) نشانه ای است ، تو قاصد منی به سوی این درخت ، پس به او بگو : وصی محمد پیغمبر خدا ص اجزای تو را امر می کند که از هم جدا شوند ، یونانی رفت و سخن را به درخت گفت ، و اجزای آن جدا و ریز ریز پراکنده و ذره ذره شد به طوری که هیچ اثری از آن دیده نشد تا این که گویا هرگز درخت خرمایی آن جا نبوده .
یونانی بدنش لرزید و گفت : ای وصی محمد صل الله علیه واله وسلم خواهش اول مرا بر آوردی ، پس خواهش دیگرم را هم بر آور ، و آن را امر کن که اجزایش مجتمع شود و به حالت اول برگردد .
مولا به یونانی فرمود : تو قاصد منی به سوی درخت پس برگرد و به آن بگو : ای اجزای درخت خرما ! وصی محمد رسول الله ص تو را امر می کند که مجتمع شوی چنانکه قبلا بودی و به حالت اول خود برگردی ، یونانی فریاد برآورد و این سخن را گفت و آن اجزا مانند ذره های پراکنده در هوا بالا رفت ، و شروع کرد یک یک جمع شد تا شاخه ها و برگ ها و سرخوشه ها مصور شد و به هم پیوست و مجتمع شد و طول و عرض پیدا کرد ، و بیخش در جای خود قرار گرفت ، و ساقش بر آن جا گرفت ، و شاخه ها بر ساق ، و برگ ها بر شاخه ها سوار شد و خوشه ها در جای خود قرار گرفت ، و اول چون از فصل رطب خرمای رسیده و بسر خرمای نیم رس و خلال خرمای نارس و غوره دور بود خوشه هایش برهنه بود.
پس یونانی گفت : خواهش دیگرم این است که دوست می دارم که خوشه هایش خلال درآورد ، و آنها را از سبزی به زردی و قرمزی بگردانی ، و رطب شود و وقت چیدنش برسد تا تو بخوری و به من و حاضرین هم بخورانی ،
مولا فرمود : تو قاصد منی به سوی آن ، پس آن را به آنچه گفتی امر کن ،
پس یونانی آنچه امیرالمؤمنین علیه السلام دستور داده بود به آن درخت، گفت و خلال برآورد و بعد بسر شد ، و زرد شد، و قرمز شد ، و رطب شد و خوشه هایش از رطب سنگین شد ،
یونانی گفت : خواهش دیگرم این است که دوست دارم خوشه هایش به من نزدیک شود ، یا دست من به قدری دراز شود که به آنها برسد ، و محبوبترین چیز نزد من آن است که یکی از خوشه ها به جانب من پایین آید ، و دست من به خوشه دیگری که پهلوی آن است دراز شود ،
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود : آن دستی را که می خواهی به درخت برسد دراز کن و بگو : ای نزدیک کننده دور ، دست مرا به این خوشه نزدیک کن ، و آن دست دیگر را از این خوشه به من دور است برای من آسان فرما ، پس یونانی چنین کرد و این کلام را گفت ، و دست راستش دراز شد و به خوشه رسید ، و خوشه های دیگر پایین آمد و روی زمین ریخت ، و بیخ خوشه ها دراز شد ، سپس ؛یونانی مسلمان شد .
اثبات الهداة، ج 4، ص 531 – 529 .
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم