سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / اشعار / شعر / من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم

شعر / من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم

شعری از امام خامنه ای

من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم
از آن روزی که مولایم شود بیمار میترسم!

 

همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس
من از خوابیدن مهدی درون غار میترسم!

 

رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم و فرزند
من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم

همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن
از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم!

 

سحر شد آمده خورشید اما آسمان ابریست
من از بی مهری این ابرهای تار میترسم!

 

تمام عمر خود را نوکر این خاندان خواندم
از آن روزی که این منصب کنم انکار میترسم!

 

طبیبم داده پیغامم بیا دارویت آماده است
از آن شرمی که دارم از رخ عطار میترسم!

 

شنیدم روز وشب از دیده ات خون جگر ریزد
من از بیماری آن دیده خونبار میترسم!

 

به وقت ترس و تنهایی،تو هستی تکیه گاه من
مرا تنها میان قبر خود نگذار، میترسم!

 

دلت بشکسته از من،لکن ای دلدار رحمی کن
که از نفرین و عاق والدین بسیار میترسم!

 

هزاران بار من رفتم،ولي شرمنده برگشتم
ز هجرانت نترسیدم ولی این بار میترسم!

 

سید علی خامنه ای

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

رهبر معظم انقلاب/ سرشارم از جوانی، هرچند پیر دهرم

چون سرو در خزان نیز، رنگ بهار دارم

شاعر «سلام فرمانده» به استقبال غزل رهبر انقلاب رفت

سیدمهدی بنی‌هاشمی شاعر سروده «سلام فرمانده» به استقبال غزل رهبر انقلاب رفت که یک بیت از آن را به مناسبت عملیات وعده صادق خوانده بودند.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.