صراط عشق؛ مجله ی فرهنگی، معرفتی، ادبی، هنری مجله ی فرهنگی، معرفتی، ادبی، هنری
ای شمایانی که از میدان نبرد برای خود مسجد، و از شهادت حیات ساخته اید …
ای کسانی که نصر و ظفر را با دستان خود لمس کردید …
و بدن های خود را قربانی کردید تا ارواحتان زنده بماند … ای کسانی که مصداق کلام خدا بودید که فرمود:
و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله أمواتاً، بل أحياء عند ربهم يرزقون ٫
آیه ۱۶۹ سوره آل‌عمران
و شما گمان مکنید، آنان که در راه خدا کشته شدند مرده اند بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند ….
ای کسانی که از سرزمین ،شرف کرامت و عزت خود دفاع و صیانت کردید …
و ای کسانی که همچون نیزه ای در قلب دشمنانتان بودید و هستید …
و ای کسانی که تنها در پی حق حرکت می کنید در حالی که حق و حقیقت به شما افتخار میکند…
ای کسانی که در حال حیات و شهادت مبارزه کردید شما سپر محافظی بودید برای دوستانتان در جبهه های نبرد و خاری بودید در چشم دشمنانتان..
ای کسانی که دشمن وجود شما را همه جا احساس میکرد و در برابرتان پا به فرار می گذاشت و شما به تعقیب او می پرداختید …
در مورد شما خیلی چیزها را شنیده ایم و دوست داریم باز هم بشنویم و آنچه را شنیده ایم برای همگان خواهیم گفت تا ثابت کنیم که ما به کمک خدا در کنار شما هستیم ….
آنچه معروف و مشهور است آن است که رزمندگان حزب الله در میدان های نبرد، از تعداد انگشتان دست بیشتر نیستند تا مورد شناسایی دشمن صهیونیستی قرار نگیرند تا در نهایت دشمن نتواند به مقصود پلید خود، سهل و آسان برسد
و در بیشتر اوقات وقتی یک یا چند نفر از آنان به شهادت می رسند بلافاصله رزمندگان دیگری اعزام می شوند تا جای آنان را پر کنند
البته بمباران هوایی و وحشیانه دشمن آن چنان بود که به گفته یکی از رزمندگان – در هر ثانیه دو موشک؛ یعنی در هر یک دقیقه ۱۲۰ موشک شلیک می شد
بنابراین تلاش می کردند رزمندگان حزب الله به صورت انفرادی و یا حداکثر دو نفر با هم در منطقه ای امن مستقر شوند، و چون مسأله وصیت نزد همه مسلمانان مهم است لذا در یکی از حملات هوایی دشمن صهیونیستی دو نفر از رزمندگان حزب الله در جایی پنهان شدند که یکی از آنها به جای یکی از رفقایش اعزام شده بود که در همین نبرد به شهادت رسیده بود.
این دو نفر با هم از نظر اسم و نشانی و سن و …آشنا شده و همدیگر را شناختند، لذا این رزمنده تازه وارد به آن دیگری وصیت کرده و گفت که اگر من کشته شدم تو برو نزد خانواده ام و به مادرم سلامم را برسان این وصیت او بود ….
در یکی از درگیری های زمینی که بین رزمندگان قهرمان مقاومت اسلامی لبنان و سربازان دشمن صهیونیستی رخ داد این رزمنده تازه وارد خودش را فدا کرد و دوستش را از مرگ حتمی نجات داد، لذا در حالی که شهادتین را می گفت به دوستش یادآوری کرد که به وصیتش عمل کند سپس چشم از جهان فرو بست و به خیل شهداء ارجمند ملحق شد
اما پس از پایان این نبرد شرافتمندانه و دلاورانه نبرد شهامت و عزت و نبرد الوعد الصادق این رزمنده هیچ آسیبی ندید، لذا تصمیم گرفت به منزل دوست شهیدش برود که خود را فدای او کرد – تا وصیتش را به خانواده اش برساند
این بود که از منطقه ای به منطقه دیگر رفت تا به خانه آن شهید رسید؛ در را کوبید و مادر شهید خارج شد و به او خوش آمد گفت، او خود را معرفی کرد و آن مادر تعارف کرد او نیز پذیرفت و وارد منزل شد تا وصیت فرزند شهیدش را به او بگوید ناگهان پاسخی از این مادرشهید شنید که هیچ کس انتظار شنیدنش را نداشت؛ به او گفت پسرم! شما باید اطلاع داشته باشی که فرزند من پنج سال پیش به شهادت رسیده است!
پاسخ این مادر رزمنده را سخت غافلگیر، متعجب و متأثر کرد، لذا اشک هایش، پی در پی بر روی گونه هایش فرو می ریخت و خدا را سپاس می گفت و به خاطر هر آنچه که برای او اتفاق افتاده بود شکر می کرد آن گاه واقعه را برای ما در آن شهید زنده حکایت کرد
درود خدا بر این شهید در روزی که متولد شد و در روزی که به شهادت رسید و در روزی که دوباره با یارانش جنگید و در روزی که دوباره زنده بر انگیخته می شود ….اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
برگرفته از:
کتاب معجزات و کرامات نبرد “الوعد الصادق” تحکیم پیروزی الهی برای مقاومت اسلامی لبنان
کتاب الوعد الصادق٬
نویسنده ماجد ناصرالزبیدی
