برای شناسایی رفته بودیم و برای اینکه صدای پایمان مزاحم نباشد با لباس محلی و کتانی بودیم.
حاج علی جلوی من حرکت میکرد که ناخواسته پام رو گذاشتم پشت پاشنهاش و ناگهان کف کفشش جدا شد.
اتفاق عجیب و غریبی بود؛ توی گشت، پشت عراقیا و پانزده کیلومتر مسیر بازگشت تا مقر خودی!
از سر شرم گفتم: «علی آقـا، بیا کفش من رو بپوش.» با خوشرویی نپذیرفت.
راه به اتمام رسیده بود و اون مسیر پر از سنگلاخ و خاروخاشاک رو، لنگلنگان اومده بود؛ بیهیچ اعتراضی. به مقر که رسیدیم، چشمام به تاولها و زخم پاهاش افتاد. زبونم از خجالت بند اومد.
اون هم این حس رو در من فهمید و زبون به تشکر باز کرد. حالا هم شرمنده بودم و هم متعجب.
پرسیدم: «چـرا تشـکر؟!»
حاج علی گفت: «چه لذتی بالاتر از همدردی با اسیران کـربلا! شما سبب توفیق بزرگی برای من شدید. تمـام این مسیر برای من روضـه بود؛ روضـهی یتیمـان ابـاعبـداللــه (ع).»
خانه / صراط عشق / معرفت / انقلاب اسلامی / بزودی لشگر شهدا / چه لذتی بالاتر از همدردی با اسیران کـربلا!
برچسبخاطرات شهداء سردار شهید علی چیت سازیان شهیدعلی چیتسازیان
همچنین ببینید
آدم شدهای که بیتالمال را به زیر پایت انداختهاند؟
شهید سرلشکر مهدی باکری فرمانده نامآور لشکر ۳۱عاشورا:
لبخندی که راز شهادت محسن شد
محسن در ۲۶ اردیبهشتماه ۱۳۶۳ در یک نبرد تن به تن با گروهکهای منافق در منطقه کامیاران کردستان به شهادت رسید.