سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / معرفت / انقلاب اسلامی / بزودی لشگر شهدا / آرمان هم رفت، اما آرمان پاینده ماند /آن مجاهد رفت، اما امتی رزمنده ماند

آرمان هم رفت، اما آرمان پاینده ماند /آن مجاهد رفت، اما امتی رزمنده ماند

«آرمان» زیر شکنجه استقامت کرد و پای حق ایستاد. با خدا معامله کرد. شهادت معامله با خداست. جان یعنی سرمایه اصلی خود را تقدیم خدا کرد و در مقابل حیات طیبه و سعادت ابدی را گرفت.
دوربین‌ها نشان می‌دهند که 30 نفر مانند دویدن گرگ برای دریدن طعمه‌اش به دنبال یک جوان می‌دوند. خیابان ورزش شهرک اکباتان محل وقوع جنایتی فجیع شده است. فیلم کوتاهی از جنایت، مقاومت آن جوان را در برابر شکنجه‌گران حکایت می‌‎کند.
سال گذشته دشمن با طراحی پیچیده جنگ ترکیبی آمد اما از ملت آگاه و مبارز ایران اسلامی و جوانان به ویژه متولدین دهه هشتاد تودهنی محکمی خورد. در آن مقطع، خون شهدای اغتشاشات بر زمین ریخت و نشانه دیگری بر نورانیت و حقانیت راه انقلاب اسلامی و سند محکمی بر رسوایی و جنایت‌پیشگی دشمنانی شد که ادعای آزادی و زندگی داشتند.
امروز سالروز شهادت شهید آرمان علی وردی است. آرمان 21 ساله، جوان متولد دهه هشتاد، طلبه حوزه علمیه آیت‌الله مجتهدی در تهران، ساکن محله شهران، مربی کانون تربیتی حوزه و عضو بسیجیان یگان امام رضا(ع) سپاه محمد رسول‌الله(ص) تهران بزرگ بود که 4 آبان سال گذشته در شهرک اکباتان زیر شکنجه عده‌ای اشباه انسان اما عبد شیطان و در وحشی‌گری و درنده‌خویی بدتر از حیوانات، به شدت مجروح شد. پس از ساعاتی پیکر او توسط بسیجیان پیدا و به بیمارستان منتقل شد اما در اثر شدت جراحات، روز جمعه 6 آبان به شهادت رسید. «آرمان» زیر شکنجه استقامت کرد و پای حق ایستاد. با خدا معامله کرد. شهادت معامله با خداست. جان یعنی سرمایه اصلی خود را تقدیم خدا کرد و در مقابل حیات طیبه و سعادت ابدی را گرفت.
8 آبان سال قبل، پیکر مطهر او در میان حضور با شکوه مردم تشییع و در قطعه 50 گلزار شهدای بهشت زهرا(س) تدفین شد.
پدر شهید: مردم در فیلم دیدند که جوانی بی‌گناه را به اسم شعار «زن، زندگی، آزادی» زدند
عزت‌الله علی‌وردی، پدر شهید می‌گوید: آرمان هم در مسجد رشد کرد و با افراد خاصی نشست و برخاست داشت. به همین خاطر من اعتقاد دارم آرمان در شناسنامه ۲۱ سال داشت اما از نظر فکری خیلی بالاتر از این سن بود.
به گزارش فارس، وی خاطرنشان می‌کند: او از دانشگاه به حوزه رفت. برای خودش تحصیل می‌کرد اما به بچه‌های دیگر هم در مسجد درس می‌داد. شاید اگر کسی از بیرون کار او را می‌دید، فکر می‌کرد به ازای تدریس خصوصی پول می‌گیرد، اما کسانی که در کار جهادی هستند و به دیگران درس می‌دهند، نه تنها پولی نمی‌گیرند بلکه از خودشان نیز هزینه می‌کنند.
عزت‌الله علی‌وردی همچنین بیان می‌دارد: در همین مسجد افراد دیگری هم کار و فعالیت می‌کنند ولی گمنام هستند. ما درباره آرمان صحبت می‌کنیم، اما در کنار آرمان، آرمان‌های دیگری بودند و هستند.
وی می‌گوید: آرمان که بچه متواضعی بود، در مقابل کسانی که وحشیانه او را می‌زدند کوتاه نیامد. در صورتی که شاید با گفتن یک کلمه می‌توانست از زیر دست آنها در برود.
پدر شهید همچنین خاطرنشان می‌کند: مردم در فیلم دیدند که جوانی بی‌گناه را به اسم شعار «زن، زندگی، آزادی» زدند؛ در حالی‌که شعاری که می‌دادند با خودشان مطابقت نداشت. شعار می‌دادند و می‌زدند.
عزت‌الله علی‌وردی می‌گوید: یکی تشویق می‌کرد، یکی می‌زد، خیلی‌ها پشت صحنه کار می‌کردند، خیلی‌ها از آن طرف دستور می‌دادند، حتی تماشاچی‌هایی که در حال تشویق بودند در قتل آرمان شریک هستند.
پدر آرمان تصریح می‌کند: آنها می‌خواستند جای مظلوم و ظالم را عوض کنند؛ اما با همان فیلمی که خودشان گرفتند و خودشان پخش کردند، باعث گیر افتادن خودشان شدند و خودشان هم باعث مشخص شدن ظالم و مظلوم شدند.
به مادرش گفته بود آرزوی من «شهادت» است
محمدامین علی‌وردی، برادر ۱۱ ساله آرمان نیز در گفت‌وگو با فارس می‌گوید: یک بار رفته بودیم قم، حرم حضرت معصومه سلام الله علیها. از ماشین که پیاده شدیم، پای داداش از روی جدول پیچ خورد و افتاد زمین. دیگر نمی‌توانست راه برود. رفتیم و برایش ویلچر گرفتیم. اجازه داشتیم او را تا ضریح ببریم؛ اما خودش از روی آن بلند شد و گفت: «خجالت می‌کشم با ویلچر برم جلوی ضریح.» روی پاهایش ایستاد، آرام آرام و به سختی چند قدم برمی‌داشت و سپس چند دقیقه‌ای می‌نشست، دوباره چند قدم برمی‌داشت و باز می‌نشست، تا بالاخره به گوشه‌ای رفت و مشغول قرآن خواندن شد.
او یاد آخرین جشن تولد آرمان می‌افتد و می‌گوید: «آخرین جشن تولدش از او پرسیدیم چه آرزویی داری؟ چیزی نگفت. کمی بعد آرام به مادرم گفته بود «شهادت».
ماجرای گفت‌وگوی آرمان علی‌وردی  با جوانانی که شعار می‌دادند
«احسان‌الله خائف» جانشین گردان ۵۰۵ حمزه سیدالشهدا(ع) است که در کتاب «آرمان عزیز» یکی از برخوردهای این طلبه بسیجی با جوانان فریب‌خورده را این‌گونه روایت می‌کند:
یک‌بار به شهرک اکباتان رفتیم و کنار یکی از فروشگاه‌ها مستقر شدیم. حوالی عصر بود که حدود ۱۲ جوان، درست رو‌به‌روی ما در آن طرف خیابان شروع کردند به شعار دادن. می‌خواستیم اقدام کنیم اما دیدیم ممکن است جوّ متشنج شود. آرمان گفت: «اجازه هست من با اونا صحبت کنم؟ اینا اطلاعات درستی ندارن و اسیر رسانه‌ها شدن. اگه آگاه بشن که بازی خوردن، قطعاً این کارها رو نمی‌کنن». گفتم: «اگه فایده‌ای داره، برو، ولی خیلی مراقب باش. ما هم هوای تو رو داریم.»
به گزارش فارس، آرمان به طرف آنها رفت. او لباس بسیجی پوشیده بود. سریع به چند نفر از نیروها که لباس شخصی به تن داشتند، دستور دادم به صورت نامحسوس به جمع آنها نزدیک شوند و مراقب آرمان باشند. آرمان رفت و با آنها دست داد و شروع به گفت‌وگو کرد. صدای آنها را نمی‌شنیدیم اما از حرکات آن جوانان معلوم بود که با پرخاش صحبت می‌کنند. آرمان، آرام و ملایم به صحبت‌هایشان گوش می‌داد و بعد با متانت حرف می‌زد. این گفت‌وگو بیش از یک ساعت طول کشید. در نهایت طوری شد که آنها با آرمان می‌گفتند و می‌خندیدند.
چند دقیقه بعد همه با آرمان دست دادند و خداحافظی کردند و به سمت انتهای خیابان صارم به راه افتادند. وقتی آرمان پیش ما رسید، نیروها به شوخی به آرمان می‌گفتند، «چی‌ شد؟مخشون رو زدی؟ چی‌کارشون کردی؟ اشاره می‌کردی فرم ثبت‌نام بسیج رو براشون بیاریم». آرمان گفت: «کار خاصی نکردم. یک گفت‌وگوی ساده بود و شبهات آنها را برطرف کردم.»
بعد از این ماجرا چند بار دیگر به شهرک اکباتان رفتیم. هر بار همان ۱۲ جوان می‌آمدند و با آرمان خوش و بش می‌کردند. در یکی از شب‌های استقرارمان در شهرک اکباتان، آرمان نیامده بود. همان جوان‌ها سر رسیدند و چون آرمان را پیدا نکردند، سراغ من آمدند و پرسیدند: «آقا آرمان نیست؟» پاسخ دادم: «امشب نیامده و احتمالاً در حوزه، کلاس‌هایش زیاد بوده.» گفتند: «حوزه؟ چه حوزه‌ای؟» گفتم: «حوزه‌ای که طلبه‌ها اونجا درس می‌خوندند.» گفتند: «مگه آقا آرمان آخونده؟» گفتم: «بله» گفتند: «چه آخوند باحالی! این آقا آرمان خیلی خوش اخلاقه. هر چی بهش گفتیم فقط خندید و با ما شوخی کرد. اونقدر با حوصله به سؤالاتمون جواب داد که از رو رفتیم.»
آرمان گفت من شهید خواهم شد  و به زودی به این‌جا می‌آیم
جواد تاجیک، مدیرعامل سازمان بهشت زهرا(س) نیز گفته بود: شهید علی‌وردی یکماه قبل از شهادتش به «قطعه 50» و محل مزارش سر زده و در آن مکان نماز خوانده و گفته بود که من شهید خواهم شد و به زودی به این‌جا می‌آیم و از روزی که در این جا دفن شده رونق خاصی را به گلزار شهدا بخشیده است.
وی با اشاره به اینکه قطعه ۵۰ همیشه پاتوق این شهید دهه هشتادی بوده است، افزوده بود: همین نقطه جایی است که شهید «سجاد زبرجردی» دفن شده و یکی از شلوغ‌ترین قبور گلزار شهداست و شهید «علی وردی» عاشق شهید «زبرجردی» بود و هر هفته به مزار این شهید و همچنین به مزار شهید « احمدعلی نیری» در قطعه 24 که شاگرد آیت‌الله حق‌شناس بود سر می‌زد، مزار این دو شهید پاتوق شهید «علی وردی» بود.
به گزارش مشرق، محمود ژولیده سال گذشته به مناسبت چهلم شهید آرمان علی‌وردی شعری سرود که از این قرار است:
آرمانم رفت، اما آرمان پاینده ماند
آن مجاهد رفت، اما امتی رزمنده ماند
خونِ روح‌الله، صد گردان چو روح الله ساخت
آری آری، پرتوِ روح خدا تابنده ماند
عزتِ سید فریدالدین معصومی، به ما
عزتی سرشار داد و خود به آن زیبنده ماند
از دهه هشتادیِ ما، تا هزار و چارصد
این پیام آید: شهادت ارزشی اَرزنده ماند
کشته‌ها دادیم، از فهمیده تا آرشام‌ها
چشم‌ها‌ گریان شد اما، روی لب‌ها خنده ماند
جنگِ تحمیلی گذشت و جنگ ترکیبی رسید
جنگِ تکمیلیِ ما با خصم در آینده ماند
هان! سرانِ جنگ احزاب، ‌ای گروه فتنه‌گر
دستتان رو شد، ز ملت رویتان شرمنده ماند
اردوی تکفیری ابلیس، محکوم جحیم
اردوی ایمان به درگاه الهی بنده ماند
هیبت دشمن شکست و بر سرِ مستکبران
مشت‌های نسل اندر نسل ما کوبنده ماند
کاخ‌ها در هم شکست و کوخ‌ها محکم شدند
مکتب پیر ولایت، تا قیامت زنده ماند
پیشرفت علمی خیل جوانان، اوج یافت
وانگهی جوینده علم و عمل، یابنده ماند
موشک جمهوری اسلامی از حیفا گذشت
گنبد پوشالی از این قدرت توفنده ماند
تا تلاویو است زیر تیررس، ‌ای صهیونیست
زیر آوار، آن رژیم جعلی بازنده ماند
انتقام سخت می‌آید، به حاج قاسم قسم
روی میز دادگاهِ عدل حق، پرونده ماند
کودک و پیر و جوان ما، سلیمانی شدند
شور و شوق پایداری در جهان آکنده ماند
راه قدس از کربلا خواهد گذشت، تردید نیست
کُلُ اَرضِ کربلا، در دین ما بالنده ماند
روح ایثار و شهادت، رفت تا آن سوی مرز
راهبرد رهبر فرزانه‌اَم، سازنده ماند
پای کارِ حضرت سید علی جان می‌دهیم
خون یاران بسیجی، تا اَبد بارنده ماند
ما حسینی‌ها دمادم، قطعه قطعه می‌شویم
سیرت شمر زمانه، همچنان درنده ماند
در خیابان چون بیابان، کینه می‌بارد هنوز
زیر دست و پای خولی، استخوان دنده ماند
از مسلسل‌ها هنوز، آتش زبانه می‌کشد
غنچه غلتان به‌خون و لاله روینده ماند
رهبر انقلاب: نظام جمهوری اسلامی
 حتماً به حساب جنایتکارها خواهد رسید
11 آبان 1401 رهبر انقلاب در دیدار دانش‌آموزان درباره شهید علی وردی خاطرنشان کردند: آن طلبه‌ی جوان ـ طلبه‌ی شهید جوان در تهران، آرمان عزیز چه گناهی کرده بود؟ یک طلبه‌ی جوان؛ دانشجو بوده، آمده طلبه شده؛ متدیّن، مؤمن، متعبّد، حزب‌اللهی. [اینکه او را] شکنجه کنند، زیر شکنجه او را بکشند، جسدش را بیندازند در خیابان. اینها کارهای کوچکی است؟ اینها چه کسانی‌اند؟ باید فکر کرد. اینها چه کسانی‌اند؟ اینها بچّه‌های ما که نیستند، اینها جوانهای ما که نیستند؛ ‌اینها چه کسانی‌اند؟ از کجا دستور می‌گیرند؟ چرا این کسانی که مدّعیِ حقوق بشرند اینها را محکوم نکردند؟ چرا قضیّه‌ی شیراز را محکوم نکردند؟ چرا یک قضیّه‌ی خلاف واقع را، یک حادثه‌ی دروغین را، در سکّوهای اطّلاعاتی‌شان در اینترنت، هزاران بار تکرار می‌کنند امّا اسم آرشام را در اینترنت ممنوع می‌کنند که نیاید در سکّوی اینترنتی؟ چرا؟ اینها طرف‌دار حقوق بشرند؟ اینها این [جور] هستند. اینها را بشناسیم؛ اینها را بشناسید.
ایشان سپس بر لزوم مجازات قاتلان شهید تأکید کردند و فرمودند: البتّه ما یقه‌ی اینها را رها نخواهیم کرد. نظام جمهوری اسلامی حتماً به حساب این جنایت‌کارها خواهد رسید. هر کس ثابت بشود که همکاری داشته با این جنایتها، در این جنایتها دستی داشته، ان‌شاءالله مجازات خواهد شد؛ بدون تردید.

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

واکنش پدر «کاپشن صورتی» به انتقام سپاه

پدر شهیده ریحانه «کاپشن صورتی»

کشف تجهیزات آماده انفجار/دستگیری تعدادی از عوامل جنایت تروریستی کرمان در ۶ استان+تصویر

سربازان راه سلیمانی به رذالت جنایت‌کاران، پاسخ سختی خواهند داد

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.