تقلا برای فراموش نشدن؛ این شاید کوتاهترین توصیف از احوالات ۲ سال گذشته اصلاحطلبان در فضای سیاسی کشور باشد؛ جریانی که پس از رقم زدن دوره ویرانگر ۸ ساله حسن روحانی ابتدا مطلوبیت خود را در میان هوادارانش از دست داد و از جایی به بعد موضوعیت سیاسی خود را در کشور بر باد رفته دید. در این فضا حوادث تلخ سال ۱۴۰۱ برخی اصلاحطلبان را به طمع انداخت تا در سایه مشی رادیکال و اتخاذ مواضع ساختارشکنانهای که کپی برابر اصل شعارهای براندازان است، برای خود موضوعیتی دست و پا کنند؛ با این حال مرجعیت پیدا کردن عناصر تجزیهطلب در جریان آشوبها مانع آن شد که این حربه نیز آنان را نجات دهد.
تقلای جبهه اصلاحات برای فراموش نشدن/ چراغ سبز به رادیکالیسم
در جریان انتخابات مجمع جبهه اصلاحات، آذر منصوری بعنوان رئیس این جبهه انتخاب شد.با نگاهی به مواضع منصوری مشخص میشود که وی جزو مخالفان مشارکت در در انتخابات بود و این نیزحاکی از تمایل اصلاحات برای در پیش گرفتن رادیکالیسم ساختارشکنانه است.
این روزها کسی از اصلاحطلبان سراغی نمیگیرد. آنها که خود روزگاری در دهه۷۰ و ۸۰ با راهبری آشوبهای خیابانی به دنبال کسب امتیاز سیاسی میگشتند و از اصطلاح «فشار از پایین و چانهزنی در بالا» استفاده میکردند، امید بسیاری به آشوبهای خیابانی سال ۱۴۰۱ داشتند تا در سایه به مخاطره افتادن امنیت ملی، خود را به عنوان منجی اجتماع معرفی و مسیر را برای امتیازگیری و ورود به ساختار قدرت فراهم کنند.
با این حال فضای آشوبهای ۱۴۰۱ که همپوشانی بالایی با مواضع جریانات ضدایرانی و تجزیهطلب داشت رادیکالتر از آن بود که مواضع تند اصلاحطلبان را به عنوان مواضع خود برداشت کند. در چنین شرایطی اردوگاه اصلاحات بار دیگر در دوگانهای میان تعهد به منافع ملی و پشت پا زدن به آن قرار گرفت. منافع ملی میل به تفاهم، آرامش و امنیت داشت و منافع جناحی ایجاب میکرد با اتخاذ مواضع غیرملی شانس اردوگاه اصلاحات را برای یارگیری از خیابان بیازماید.
بهمنماه سال گذشته بود که با آرام شدن نسبی فضای سیاسی کشور به یکباره سران اصلاحات دست به قلم بردند و لب به سخن باز کردند و با تکرار تندترین مواضعی که بعضا همسو با براندازان بود بخت خود را برای سوار شدن بر موج آشوبها آزمودند. چه آنجا که میرحسین موسوی عملا نسخه براندازی پیچید و چه جایی که محمد خاتمی محقق نشدن براندازی را منوط به در دستور کار قرار گرفتن راهبردهای اصلاحطلبان دانست، هر دو تلاش کردند با موجسواری روی فضای رادیکال پساآشوب لگدی به منافع و مصالح ملی زده باشند.
تکرار راهبرد تحریم انتخاباتی؟
در این موقعیت در شرایطی که اصلاحطلبان هستی سیاسی خود را از دست رفته میدانند و کمترین احتمالی برای اقبال مردم به سمت آنها وجود ندارد، شواهد حکایت از توسل این جریان به رادیکالیسم و تحریم انتخابات پیش رو در اسفندماه دارد. اخیرا در جریان انتخابات مجمع جبهه اصلاحات، آذر منصوری از اعضای حزب اتحاد ملت ایران به عنوان رئیس این جبهه انتخاب شد.
نگاهی به مواضع منصوری در سالهای گذشته و بویژه انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ که وی جزو مخالفان مشارکت در آن بود حاکی از تمایل اصلاحات برای در پیش گرفتن رادیکالیسم ساختارشکنانه برای موضوعیت یافتن سیاسی است. به نظر میرسد اصلاحطلبان که در ماههای گذشته تقلای زیادی داشتند خود را به عنوان نمادی از شعار «زن، زندگی، آزادی» بازنمایی کنند این بار با انتخاب یک زن به عنوان رئیس مجمع خود در تلاش هستند رضایت آشوبگران و براندازان را کسب کنند.
در چنین فضایی این انتخاب را میتوان مقدمهای برای تحریم انتخابات مجلس نیز به حساب آورد. این جریان سیاسی که در انتخابات سالهای ۹۸ و ۱۴۰۰ مفتضحانهترین شکستها را تجربه کرد در انتخابات مجلس دوازدهم نیز شانسی نزدیک به صفر را برای خود متصور است و به همین دلیل احتمالا با تکرار مواضع براندازان تلاش خواهد کرد پیشاپیش عدم اقبال عمومی به خود را به علت عدم حضور در انتخابات توجیه کند.
حزب اتحاد ملت به عنوان سمبل رادیکالیسم اصلاحات در مقاطعی با دیگر اصلاحطلبانی که بنا بر مشارکت سیاسی و مواضع ملی داشتند هم سابقه درگیری داشته است. اعضای این حزب (که آذر منصوری نیز از جمله آنان است) در آشوب سال گذشته عدم تعهد خود را به منافع ملی ثابت کردهاند. به همین خاطر دور از ذهن است که اردوگاه اصلاحات بنایی برای تغییر مشی خود و تعهد به منافع ملی در انتخابات امسال داشته باشد.