سرخط خبرها
خانه / صراط عشق / معرفت / شورای نویسندگان / تقویت بنیه معارفی قبل از آخرالزمان _ بخش دوم

تقویت بنیه معارفی قبل از آخرالزمان _ بخش دوم

بسم الله الرحمان الرحیم 

تقویت بنیه معارفی قبل از آخرالزمان _ بخش دوم

آمادگی برای آخرالزمان

یکی از قوانین قرآنی که خداوند قرار داده است قانون إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّين (مطففین/18) و إِنَّ كِتَابَ الْفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ (مطففین/7) است. این قانون یعنی اینکه رفتار انسان به حسب جنس رفتار، متعلق به جایی است و انسان را به همان سمت می‌کشاند. مثلا تقوا ورزیدن متعلق به بهشت است، اگر مداومت بر تقوا صورت بگیرد، تقوا انسان را به سمت بهشت می‌کشاند. بر این اساس، اگر انسان بخواهد در مقاطعِ پیشِ رو، فردی خدایی و اهل ارتفاعاتِ فضائل اهل‌بیت ع باشد، باید به صفاتی مقید شود و مداومت ورزد که به کتاب ابرار بپیوندد. زیرا کتاب ابرار در علیین قرار دارد و کسانی که حواس‌شان باشد و خود را با این قانون خداوندی هماهنگ کرده باشند، به آن جایگاه کشیده می‌شوند و بعبارتی خداوند این افراد را که جنس عملشان را از جنس عمل ابرار کرده باشند، به ابرار ملحق می‌کند.

ما باید بخاطر این قانونی که خدا قرار داده است خیلی حواس‌مان را جمع کنیم، زیرا اگر صفات منفی‌مان را که به هر دلیلی در وجود ما قرار گرفته است اصلاح نکنیم، خدایی ناکرده در مقاطع پیشِ رو نمی‌توانیم در صف ابرار قرار بگیریم.

فلان فرد زمانی جزو رزمندگان سپاه اسلام بود، اما الان او در صف مخالفان نظام و ولایت فقیه قرار دارد. فلان فرد زمانی اهل مسجد و نماز جماعت بود، اما الان نماز نمی‌خواند و اگر این افراد خودشان را اصلاح نکنند، بیشتر در اعماق فرو می‌روند و خدایی ناکرده مشمول إن کتاب الفجار لفی سجین می‌شوند.

ما اگر بخواهیم جزو تبعیت کنندگان از آیات خداوندی باشیم، باید اولین مقطع از آینده را (که می‌توانیم بر اساس قرآن ایمان بیاوریم و ایمان‌مان را با هدایت خداوندی، صحیح، وسیع و بسیط کنیم) مدنظر بیاوریم و شروع کنیم به اصلاح صفات و به تبع، اصلاح و ارتقاء اعمال؛ بعد از مدتی مداومت، خداوند که این رفتار را دوست دارد، به این بهانه از قلب ما رفع حجاب می‌کند و ما خواهیم توانست افق دیدمان را بر اساس قرآن دورتر ببریم و بر اساس آن، اعمال دقیق‌تر و بهتری پیشه کنیم.

طبیعتاً انسان در مراحل ابتدایی نمی‌تواند پایه ایمانش را مقاطع دورتر مثل قیامت قرار دهد، اما می‌تواند در شرایط فعلی که در دنیا هست، به مقولات و آیاتی که خداوند در آستانه آخرالزمان قرار داده است، ایمان صحیح قرآنی بیاورد و بر آن اساس به اعمالی مقید شود و به اصلاح سایر ایمانیات و صفات و اعمالش بپردازد. و به این وسیله و بهانه، خداوند شرایطی را ایجاد می‌کند که از او رفع حجاب بیشتری واقع شود و او بتواند بر مبنای این محبت خداوندی و رفع حجاب صورت گرفته، زیربنای ایمانش را در مقطع دورتری قرار دهد و مناسب آن مقطع، اعمال صالحی را مقید شود.

بدین ترتیب در همین شرایط دنیا که دیگران به لحاظ آرامش دنیا لزومی نمی‌بینند که ارزش‌ها را مقید شوند و یا اعمال خوب‌شان را ارتقاء دهند، این فرد با دقت بیشتری سعی می‌کند به ارزش‌ها مقید شود، بطوری که دیگران تعجب می‌کنند که چرا داری خودت را به زحمت می اندازی، حالا نمازت را یک مقدار دیرتر هم بخوانی طوری نمی‌شود. او می‌گوید امام ع دوست دارند من نمازم را اول وقت و با این حال و هوا بخوانم.

می‌گویند حالا چرا اینقدر دنبال این هستی که امام علیه السلام چی دوست دارند! مگر شما خودت عقل نداری، اراده نداری، میل و سلیقه نداری؟ می‌گوید دارم، این امکانات را خدا به من هم عطا کرده است، ولی خدا دوست دارد در مسیر قرب به خودش که همان قرب به امام علیه السلام است، من به روش اصحاب امام حسین علیه السلام در کربلا، این امکانات را با میل و خواست امام ع منطبق کنم، و همه این امکانات را برای امام علیه السلام بکار بگیرم، و اینقدر به این نوع ارزش مداومت داشته باشم که امام علیه السلام بر سرم منت بگذارند و نامه عمل مرا محو کنند و نامه عملی از جانب خودشان را برایم قرار دهند، و بدین صورت خداوند مرا مشمول آن قانون قرار دهد که إن کتاب الابرار لفی علیین.

نتیجه این که چون نامه عمل من، نامه عملِ امامم شده است، دیگر این فردی که داری می‌بینی، فلانی فرزند فلانی نیست، بلکه این فرد، یک فرد اهل‌بیتی شده است. او دیگر از امام شده است، شیعه راستینِ امام ع شده است، نه شیعه خودش، نه شیعه عقل خودش، نه شیعه میل خودش، و نه شیعه سایر امکانات انسانی‌اش؛ و نه شیعه هوای خودش.

انسان بالاخره باید به سوی ارتفاعات، از این انسانیت‌اش دربیاید، انسان باید بجای انسان بودن، جزو ابرار باشد، جزو عبادالله باشد، شیعه باشد، حنیف باشد، از انوار امام علیه السلام باشد؛ این‌گونه می‌تواند بر صراط قرار بگیرد و از صراط به سلامت عبور داده شود وگرنه هر امکانی از امکانات انسانی‌اش بخواهد به او وصل باشد، او را سنگین می‌کند و خدایی ناکرده موجب سقوط او می‌شود. این امکانات مثل تجهیزات درون بالنی است که اگر قرار بر ارتفاع گرفتن بیشتر بالن باشد، باید این تجهیزات از بالن جدا شود و پایین انداخته شود.

در نمودار رفعت عالم، خداوند همه موجودات را بتدریج بالا می‌برد و بخاطر این بالا بردن، مشمول قوانین هر ارتفاع می‌گرداند. اگر انسان‌ها بخواهند مقاومت کنند و جنس‌شان همین جنس دنیا باقی بماند، بخاطر قانون إِنَّ كِتَابَ الْفُجَّارِ لَفِي سِجِّين، به سمت اعماق رانده می‌شوند و مشمول هلاکت می‌شوند. اگر کسی بخواهد مشمول عذاب و هلاکت نشود باید کاری کند تا خداوند او را و ابعاد وجودش را بر نمودار رفعت عالم قرار دهد تا او هم مشمول ارتقاء و رفعت قرار گیرد.

اگر انسان در دنیا حواسش را جمع نکند و صفاتش را مواظبت نکند، و بر صفات منفی بخواهد مداومت کند، بعد از مدتی دیگر وجود او به اختیارش نخواهد بود و به سمت آنجایی که صادره‌های او از جنس آنجاست، کشیده می شود. اگر آن آقای رزمنده‌ای که صفاتی دارد که باید اصلاح کند و اصلاح نکند، پس از مدتی شرایط به گونه‌ای می‌شود که عنان وجودش از دستش خارج می‌شود و به سمت مخالفت بیشتر و بیشتر با ارزش‌ها پیش می‌رود.

آیا تا بحال از خود پرسیده‌ایم، طبق سوره دخان، کسانی که از عذاب‌ اوایل آخرالزمان، فغان‌شان به آسمان بلند می‌شود و از خدا درخواست می‌کنند تا آن عذاب را از آنها بردارد، و خداوند هم به تبع این درخواست اندکی از عذاب را برمی‌دارد، چرا دوباره به بازی دنیا برمی‌گردند؟ چرا خداوند می‌فرماید انکم عائدون؟ چون جنس اعمال آنها از جنس بازی دنیا شده است (بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ يَلْعَبُونَ، دخان/9) و آنها با اینکه می‌دانند رفتارهای گذشته‌شان آنها را گرفتار کرده  بود، و ممکن است دوباره آنها را به عذاب برگرداند، باز به همان رفتارها رو می‌آورند و ادامه می‌دهند.

چرا اینگونه است؟ چون جنس این افراد از آن جنس شده است و اگر راهی برای اصلاح قاطع خود نیابند، مشمول عذاب‌های شدیدتر و لاجرم نابودی و هلاکت خواهند شد. و این خطری است که بیشتر انسان‌ها و همه کسانی که کتاب اعمال‌شان کتاب ابرار نباشد را تهدید می‌کند.

فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّمَاءُ بِدُخَانٍ مُبِينٍ، يَغْشَى النَّاسَ هَذَا عَذَابٌ أَلِيمٌ، رَبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ، أَنَّى لَهُمُ الذِّكْرَى وَقَدْ جَاءَهُمْ رَسُولٌ مُبِينٌ، [چگونه برای آنها ذکری قرار داده شود، در حالی‌که برای ایشان رسول آشکاری آمده بود] ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ، إِنَّا كَاشِفُو الْعَذَابِ قَلِيلًا إِنَّكُمْ عَائِدُونَ (آیات 10 تا 15 سوره دخان)

آنهایی که بعد از تخفیف در عذاب توسط خداوند، به حال اول‌ خود بر می‌گردند، تا زمانی که وابسته به رفتارها، صفات و افکار و امیال و کلا روحیات خودشان هستند، به همین وابستگی‌ها بر می‌گردند، آنها از این اتصالات خلاصی ندارند.

شیاطین هم مثل حیوانات وحشی، وقتی ببینند کسی به چیزهایی بسته است و نمی‌تواند اوج بگیرد، به او حمله می‌کنند و اذیت و آزارش می‌دهند. لذا انسان از این موقعیت، آسیب‌پذیر است و نمی‌تواند آزاد شود، مگر اینکه خودش را از دست این امکانات که وابسته‌اش شده است، آزاد کند و به پرواز درآید و اوج بگیرد.

و در این راه به دلیل اینکه دیگر امکاناتی ندارد، خودش نمی‌تواند برود، امکاناتی هم که داشت به دلیل سنگینی نمی‌توانست او را اوج بدهد، این انسان چکار باید بکند؟ او باید به چیزی وصل شود؛ واعتصموا بحبل الله جمیعاً ولا تفرقوا (آل عمران/103) ای انسان‌های رها شده از امکانات انسانی، بیایید به حبل‌الله متصل شوید؛ او شما را به سمت اوج می‌برد. امام صادق ع فرمودند: «نحن حبل اللّه» ما اهل‌‏بیت، حبل اللّه هستیم (تفسیر مجمع البیان، ذیل آیه 103 آل عمران)

انسان بما هو انسان، یک موجودی است با امکانات فراوان و وابسته به این امکانات، اما حنیف، متبع، شیعه، اینها وجوداتی هستند که وابسته به امام ع هستند، وابسته به برنامه‌های امام علیه السلام هستند، هر چیزی هم دارند وقف امام علیه السلام کرده‌اند، چیزی از خودشان ندارند، چیزی برای خودشان ندارند. آنها مدت‌ها است از این منزلگاه‌ها رفته اند، آنها را می‌خواهی ببینی، باید ببینی امام علیه السلام کجا هستند، آنها را متصل به امام ع می‌یابی، اگر در ابتدای قیامت باشی و بخواهی اثری از آنها بیابی باید الداعی را پیدا کنی و بعد، آن وجودات را در قافله الداعی می‌یابی.

سال‌ها بعد اگر بخواهی نشانی از ایشان بیابی، در محضر اسم الرحمان باید بیایی، و آنقدر باید لطیف شوی، تا شاید بتوانی آنها را ذره‌ای حس کنی، و دیگر تمام شد. انسانی نیست، کسی نیست، آنهایی نیست، هر چه هست محضر الرحمان هست و صداهایی خدایی که امام ع دوست دارند بشنوند.

آنوقت متوجه می‌شوی که دیگر نمی‌توانی آنهایی که یک زمانی آنها را انسان می‌گفتی، به این راحتی تعریف کنی و این سیر ناپدید شدن جنبه‌های انسانی [وجوه] همچنان ادامه دارد.

و صلی الله علی سیدنا محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

۱۴۰۲/۰۳/۲۵

ایتابلهسروشآپارات

همچنین ببینید

قانون جوانی جمعیت شیب تند کاهش جمعیت را کند کرده است

معاون بهداشت وزارت بهداشت گفت: شیب کاهش جمعیت بسیار تند بود و اکنون کند شده است. اگر قانون جوانی جمعیت نبود، قطعاً شاهد کاسته شدن از نرخ کاهش جمعیت نبودیم.

میدانید دائم، درمحضر مولانا مهدی سلام الله علیه هستیم؟؟؟

ويدئو/ بقیت الله خیرلکم

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.